از مدینه تا کربلا قسمت هفدهم
رفت نزد حسین ابن زبیر
آنکه خود با یزید دشمن بود
تا به کاخ ولید دعوت شد
از مدینه گریخت خیلی زود
گفت با او چنین که یابن رسول
بود من را چو پیروی مشتاق
مثل یاران و شیعیان شما
انتخابم نبود غیر عراق
گر چه گر میل مکه هم سازی
تا امامت کنی بر این امت
حاضریم از برای هم فکری
با تو سازیم بی گمان بیعت
می کند او امام را ترغیب
تا بگیرد ره سفر در پیش
می کند صحبت از حمایت خود
تا بشوید ز جرم دامن خویش
گفت با او مرا پدر گفته است
که اهانت شود به بیت خدا
چون ز یک قوچ روزی ابن زبیر
می روم من به این سبب زین جا
می شوم دور تا نباشم من
این سرا را مسبب توهین
هر چه ام دورتر بود بهتر
تا که خون ریزدم به روی زمین
مرغ باشم میان لانه اگر
به خداوند می خورم سوگند
می کشندم ز لانه ام بیرون
تا ز مرگم به قصدشان برسند
مثل قوم یهود می شکنند
این جماعت چو شنبه حرمت من
مایه ی اتحاد و قرب به حق
محو گردد به دست اهریمن
دفن گردد اگر کنار فرات
هست محبوبتر برای حسین
تا شود دفن جنب خانه و زان
حرمت بیت حق رود از بین
بله ابن علی نمی خواهد
بکند خانه را سپر بَرِ خود
مثل قوچی که از حماقت او
خانه ی کعبه سنگ باران شد
او سپر می کند برای خدا
جان خود را و جان اهل و عیال
کی شود او کبوتر حرمی
که حرم را برد به سوی زوال
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و هشتم بهمن نود و پنج
۱۶ تیر ۱۴۰۳
#از_مدینه_تا_کربلا
#قسمت_۱۷
#امام_حسین