💎 تجربیات موفق (۱): 💡 دیوانه‌ی عاقل؛ تأثیر برچسب زدن بر دانش‌آموزان 🔹 زمانی که مدیر دبیرستان سعادت بودم. همیشه عادت داشتم و سعی می‌کردم که در وقت استراحت در حیاط مدرسه و بین بچه‌ها باشم. 🔹 یک روز که در بین بچه‌ها بودم، دیدم لنگه کفشی از کنار من رد شد و جلو چشمان من به سر یکی از دانش‌آموزان برخورد کرد. وقتی دانش‌آموز صاحب کفش برای گرفتن کفش خود آمد با سیلی محکمی از طرف دانش‌آموزی که کفش به سرش اصابت کرده بود روبرو شد. چون نزدیک صحنه بودم، نگذاشتم آن دو با هم درگیر شوند. دست هر دو دانش‌آموز را گرفتم و از هم جدا کردم... 🔹 هنگامی که دانش‌آموزان به کلاس رفتند، هر دو دانش‌آموز را خواستم. وقتی رو به رویم نشستند از ضارب پرسیدم چرا این کار را کردی؟ گفت عمدی نبود، من با رفیقم شوخی می‌کردم که کفشم از پایم در رفت. از دانش‌آموزی که کفش به سرش خورده بود پرسیدم چرا سیلی به گوش ضارب زدی؟ گفت آقا من پشیمانم و می‌خواستم ساعت بعد عذرخواهی کنم. آقا من چون قبلاً تصادف کرده‌ام و جمجمه‌ام شکسته، دیوانه شده‌ام و پدر و مادرم به من می‌گویند دیوانه! 🔹 به شدت ناراحت شدم. به تندی به او گفتم: پدر و مادرت را سریع به مدرسه بیاور و از این به بعد اگر کسی به تو گفت دیوانه، سریع به من اطلاع بده. تو علاوه بر اینکه دیوانه نیستی خیلی هم عاقل هستی. 🔹 پدر و مادرش را احضار و به شدت با آنان برخورد کردم و گفتم اگر پسر شما دیوانه است چرا او را به این مدرسه آورده اید؟ اگر یک بار دیگر بگویند شما به بچه‌تان دیوانه گفته‌اید فوراً وی را از مدرسه اخراج می‌کنم... 🔹 چند روز بعد مرحوم همت آبادی دبیر کلاس ریاضی آمد و گفت حاجی! یک اتفاق عجیب در کلاس افتاده. من دانش‌آموزی داشته‌ام که تا چند روز پیش دیوانه بوده ولی اصلاً سینه به سینه‌ی رتبه اول می‌زند... خلاصه آن سال را با رتبه‌ای خوب قبول شد. 🔹 سال بعد چون من به دبی منتقل شده بودم، پدر و مادرش با التماس از من خواستند که به دبی نروم و بمانم بچه‌ی آنان به دانشگاه برود. گفتم پسر شما راه خود را پیدا کرده است. من به دبی رفتم و سال بعد تنها دانش‌آموزی بود که در رشته‌ی پزشکی قبول شد و هم‌اکنون دکتر و معاون دانشکده‌ی علوم پزشکی فارس است. 📚 منبع: فصل های بی تکرار،صفحه ۲۴۱ 💎 @Daneshterak | مخزن تجربه‌های موفق 🕯