🔰 ده فرمان جنبش صهیونیسم (3) ⚡️ فرمان سوم: ارتباط دائمی با ابرقدرت‌ها 👇 https://jscenter.ir/jewish-history/zionism/14978/ 💢 بخش دوم از آن پس انگلستان در دوران ۲۵ ساله قیمومیت خود بر فلسطین، تمام تعهداتش را در قبال صهیونیست‌ها به مرحله‌ی اجرا گذارد و نه‌تنها به آنان اجازه داد با آزادی عمل هر بلایی را که می‌خواهند بر سر کشور و ملت فلسطین بیاورند، بلکه آنان را در این راه تشویق نموده و حتی با از بین بردن مشکلات و موانع منطقه‌ای و بین‌المللی، راه را در برابر صهیونیست‌ها هموار ساخت و آنان را در کنف حمایت خود قرار داد. بنابراین به جرأت می‌توان گفت اگر حمایت‌های بی‌شائبه انگلستان نبود، صهیونیست‌ها هرگز موفق به تحقق فرمان‌های ده‌گانه آباء و اجدادی‌شان نمی‌شدند. آنان صدها هزار مهاجر یهودی را در فلسطین جای دادند، شهرک‌های یهودی‌نشین ساختند، در طی فقط ۲۵ سال به اندازه‌ی ۵ برابر کل حکومت عثمانی زمین غصب کردند. آنان شرکت‌ها، مراکز و ادارات مختلف را برای ساخت جامعه یهودی و همچنین خدمت به افراد آن تأسیس نمودند و با قدرت نظامی که بهتر است آن را قوه قهریه بنامیم، جنبش خود را تقویت و موقعیتشان را استحکام بخشیدند. سازمانی نظامی – تروریستی که همچنان مهم‌ترین نقش را برای حفظ موجودیت اسرائیل ایفا می‌کند. ⚡️ سوار بر آمریکا اما پس از جنگ جهانی دوم اوضاع تا حد زیادی تغییر کرد و روابط صهیونیست‌ها با قدرت‌های استعمارگر سنّتی، دستخوش تغییر و تحولات بنیادین شد. زیرا امپراطوری‌های بزرگ اروپا که حدود ۵۰۰ سال شاهرگ روابط بین‌المللی را در ید قدرت خود داشتند، متلاشی شدند. در این میان انگلستان نیز مانند سایرین نفوذ و اقتدار خود را به‌ویژه برای ترسیم نقشه‌ی دوران بعد از جنگ از دست داد. به‌عبارت بهتر انگلستان پس از حمله‌ی هیتلر در جریان جنگ دوم جهانی، دیگر آن انگلیس سابق نبود و اگرحمایت‌های آمریکا نبود، هرگز نمی‌توانست کمر راست کند. به‌همین خاطر صهیونیست‌ها نیز نفعی در ادامه‌ی دوستی با این کشور نمی‌دیدند. در اواخر دهه‌ی ۳۰ ابرهای شک و تردید بر روابط انگلستان و صهیونیست‌ها سایه افکند و صهیونیست‌ها به این نتیجه رسیدند که سردمداران بریتانیا به آن خیانت می‌کنند، زیرا انگلیس به‌دلیل نیاز مبرم به حمایت‌های جهانی برای مقابله با دول محور (آلمان و ایتالیا) دست دوستی به طرف مسلمانان دراز کرد تا آنان را به صف خود ملحق سازد و یا حداقل از حمایت‌های سیاسی، نظامی و معنوی‌شان برخوردار شود. اما در عوض، ایالات متحده آمریکا که قبل از جنگ جهانی دوم، بسیار محتاطانه و دست به عصا با مسأله اعلامیه بالفور و سند قیمومیت برخورد می‌کرد، پس از جنگ دوم و به‌ویژه در دوران جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب، از این دو سند به‌عنوان سلاحی مؤثر در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق، کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و به‌طور کلی کشورهای جهان سوم حداکثر استفاده را برد. به این ترتیب نگاه صهیونیست‌ها از لندن به سمت واشنگتن معطوف گشت. آنان در خاک ایالات متحده آمریکا تلاش گسترده‌ای را به‌منظور تحقق اهداف بلندمدت (یعنی ایجاد یک رژیم یهودی) و کوتاه مدت (یعنی مهاجرت صدها هزار یهودی اروپا به فلسطین)، آغاز کردند. از آن پس تعداد زیادی از فعالان سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی یهود، خواه موافق، مخالف یا بی‌طرف در قضیه‌ی تأسیس دولت یهود به گروه فشاری ذی‌نفوذ بر دو حزب اصلی (۳)، دولت‌ها، اقشار مختلف جامعه و مراکز تصمیم‌گیری سرزمین یانکی‌ها تبدیل شدند و کار شست‌وشوی افکار عمومی آن هم با موذیانه‌ترین و خباثت‌آمیزترین روش‌ها را بر عهده گرفتند تا جایی که در نظر صهیونیست‌ها، آمریکائی‌ها، یاری مخلص‌تر و پشتوانه‌ای قوی‌تر از انگلیسی‌ها به‌شمار می‌آمدند. اگر اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ سمبل اتحاد شیطانی میان صهیونیسم و استعمار پیر انگلیس بود، توافقنامه بیلتمور (Biltmore Conference) در ماه می ۱۹۴۲ یعنی ۲۵ سال بعد، سمبل توافق اهریمنی دو جریان صهیونیسم بین‌الملل و امپریالیسم آمریکا قلمداد می‌شد. در بیلتمور که هتلی است مجلل و بزرگ در شهر نیویورک، رهبران جنبش صهیونیسم از جمله تعدادی از یهودیان مشهور آمریکا، ضمن برپایی نشستی فوق‌العاده با صراحت اعلام کردند که باید یک دولت کاملاً مستقل یهودی در فلسطین تأسیس شود. ناگفته پیداست اگر چراغ سبز آمریکا نبود، صهیونیست‌ها هرگز چنین جرأتی به خود نمی‌دادند که در عرصه‌ی سیاست بین‌الملل این‌گونه عرض‌اندام کنند. 3 بنیاد شرق شناسی دارالأدیان ⬇️ 🆔 @daraladyan