🖼 | 🔻 بعد از خیبر، دیگر کسی از فرمانده گردان‌ها و معاون‌هاشان باقی نمانده بود؛ یا شهید شده بودند یا مجروح، با خودم گفتم: "بنده خدا حاج مهدی هیچ کسی رو نداره. دست تنها مونده". رفتم دیدنش. فکر می‌کردم وقتی ببینمش، حسابی تو غمه. از در سنگر فرماندهی رفتم تو. بلند شد. روی صورتش خاک نشسته بود، روی لبش هم خنده؛ همان خنده همیشگی. زبانم نگشت بپرسم 《با گردان‌های بی‌‌فرمانده‌ات چه کار میخوای بکنی؟ 》 🆔 @darentezareshahadat