🔻 با هم زیاد فوتبال بازی ميکردیم. بارها توی فوتبال به رفتار او دقت ميکردم. هیچگاه از محدوده اخلاق خارج نشد.
👈
بارها دیده بودم که نفس خودش را مورد خطاب قرار ميداد.
ميگفت: «کی ميخوای آدم بشی!؟»
🔸 بار اولی را که با هم فوتبال بازی کردیم فراموش نميکنم. من هرچه ميخواستم از او توپ را بگیرم نميشد. آنقدر قشنگ دریبل ميزد که همیشه جا ميماندم.
🔸 من هم از قانون نامردی استفاده کردم! هر بار که به من نزدیک ميشد پایش را ميزدم تا بتوانم توپ را بگیرم. از طرفی ميخواستم ببینم این آدم خودساخته عصبانی ميشود یا نه!
👈
یک بار خیلی بد رفتم روی پای سید. نقش بر زمین شد. وقتی بلند شد دیدم
دارد ذکر ميگويد!
🔸 بعد از بازی رفتم پیش سید و از او معذرت خواهی کردم. خندید و گفت:
ُ مگه چی شده؟! خب بازیه دیگه، یک موقع من به تو ميخورم، یک موقع
برعکس. بعد هم خندید و رفت.
📚
علـمـدار
زندگیـنامه و خـاطـرات
#شهید_سید_مجتبی_علمـدار
گروه فرهنگی هنری شهید هـــادی
#از_شهدا_بیاموزیم