🔹
خوابهای پریشان
🔹متوجه قضیه که شدم از شدت شوک و بهت و ناراحتی، فریاد کشیدم، فریادی از عمق وجودم.
دخترم سراسیمه ازاتاقش بیرون آمد، تا فهمید پریشان شد و غمزده.
🔹️انگار یکی ازنزدیکان خودم دراین بالگرد بوده. مثل آدم ️مستاصلی که عزیز خود را گم کرده و دنبال گمشدهاش میگردد و به هر دری میزند تا گمشدهاش را پیدا کند، من هم همان حس و حال راداشتم. درشبکههای تلویزیونی دنبال یک روزنه امید بودم.
🔹️ با چشمانی گریان و دلی امیدوار به امام رضا(ع) متوسل شدم که این بار ضامن نجات خادم خود و همراهانش باشد.
🔹️ تا نیمه های شب پیگیر اخبار بودم و امید به پیداشدن بالگرد داشتم. از فرط خستگی نفهمیدم شب چگونه خوابم برد.
🔹️ پریشان حالیام به خوابهایم رسیده بود. درتمام لحظاتی که خواب بودم درجست وجوی پیداکردن بالگرد بودم و لحظه ای درخواب آرام و قرار نداشتم.
🔹با صدای صوت قرآن پایگاه نزدیک محل سکونت، از خواب پریدم. سابقه نداشت قرآن را به صورت عمومی و این موقع صبح و با صدای بلند پخش کنند.
🔹 به طرف تلویزیون دویدم و روی زیرنویس میخکوب شدم
️انالله واناالیه راجعون...
✍ سمیه شایگان، بوشهر
▫️
«دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu