#داستان_آموزنده
🔆داستان عهد بستن خواجه ی بیمار
✨در حکایات الصالحین آمده که: خواجه ای غلامی پارسا و خداترس داشت، ناگاه این مرد بیمار شد، عهد کرد با خدای تعالی که:
🌳اگر ازین بیماری شفا یابم، این غلام را آزاد کنم. حق سبحانه و تعالی او را شفا داد. خواجه دل در غلام بسته بود، او را آزاد نکرد.
🌳 دیگر باره بیمار شد، غلام را گفت: برو طبیب را بیار تا مرا علاج کند. غلام بیرون رفت و درآمد.
🌳خواجه گفت: طبیب کو؟ گفت: طبیب می گوید که: او مخالفت من می کند، بدان چه می گوید وفا نمی کند، من او را علاج نمی کنم.
🌳خواجه متنبّه شد و گفت: ای غلام! طبیب را بگوی که از مخالفت برگشتم و از نقض عهد توبه کردم و بعد از این؛ مصرع:
اگرم سر برود از سر پیمان نروم
📚اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی
✾📚
@darol_quran