ای خدا این بنده ی شرمنده را رسوا مکن
کن غضب بر دشمن بی دین ، ولی بر ما مکن
من توقع دارم از تو ، عفو بنمایی مرا
روسیاهم ای خدا ،در دوزَخم ماوا مکن
آمدم تا قلب خود را وقف درگاهت کنم
قلب من را ای خدا، مشغول این دنیا مکن
من چو مجنون هستم و عاشق تر از هر عاشقی
مشکن این دل ، عاشقی را دور از لیلا مکن
اگر برانی از درت ،حیران و سرگردان شوم
سینه ام را آشنا، با سوز واویلا مکن
گر گنه کارم، محبِّ خاندان عِصمتم
رانده از این در، محبِّ عترت طاها مکن
مصطفی و مرتضی هر دو پدرهای منند
بچه را شرمنده پیشِ حُرمتِ بابا مکن
می رسد پرونده ی من، دست مهدی، روز و شب
آبروداری کن و پرونده ام را وا مکن
گرچه ناقابل بُوَد، این دیده ی آلوده ام
نا امیدم از وصالِ یوسف زهرا مکن
تا بکی اندر فراقش اشک ریزم تا سحر
رحم کن مولای من ،این دیده را دریا مکن
تا بکی دشمن زند طعنه به روی شیعیان
بیش از این بر ما مسلط ،فرقه ی اعدا مکن
دشمنم را گو، که ای نامردِ بی دین و شرف
انقدر ظلم و ستم بر شیعه ی مولا مکن
وقت مرگم کیست تا آید به بالین سرم
بنده را آن لحظه یارب ،بی کس و تنها مکن
چون علی آید به بالین سرم وقت ممات
آن زمان یارب مرا شرمنده ی مولا مکن
روز محشر روز وانفسای خلق عالم است
عاصیان را مُفتضح ، در محشر کبری مکن
بارالها جان مهدی ،نور چشم فاطمه
این (مسافر) را خجل، در روز وانفسا مکن
التماس دعا
شاعر علیرضا محمدی ،مسافر