🌺نکته تفسیری صفحه ۲۵:🌺
عاشقان خدا:
مطالعه ی تاریخ و آثار گذشتگان، حقایق زیادی را به ما می آموزد. یکی از موضوعاتی که در تمام آثار گذشته و در هر جامعه ای، با هر آداب و رسومی، مورد توجه نویسندگان قرار گرفته، داستان کهن «عشق» است. شاید بتوان گفت در باره ی هیچ موضوعی به این اندازه داستان و شعر نوشته و سروده نشده است. ماجرای عشق و محبّت، با زندگی انسانها گره خورده و از آنها جدا نمی شود. هر انسانی از زمانی که خود را می شناسد، دنبال محبوبی می گردد تا بدو عشق ورزد و از او محبت ببیند. کودک خردسال، بهترین لحظات خود را در دامان مادر خود می گذراند و با تمام وجود او را دوست دارد، و مادرش صدچندان بیشتر، به او عشق می ورزد. هر چه انسان بزرگتر می شود، علاقه هایش بیشتر و متنوع تر می شود؛ علاقه به شهرت و ثروت، همسر، فرزند و .... .
در واقع نحوه ی زندگی هر کس، بر اساس علاقه هایش شکل می گیرد. کسی که عاشق شهرت است، همیشه به آن فکر می کند و فعالیت هایش را برای رسیدن به آن شکل
می دهد. تاریخ، پر از داستان های عاشقانه از کسانی است که برای رسیدن به محبوب خود، تمام دارایی و حتّی جان خود را فدا کرده اند. آری، دل بستن، جزء جدانشدنی انسان است، و کسی که توانایی دوست داشتن را ندارد، انسان نیست؛ امّا این عشق و علاقه، گاهی ممکن است سکّوی پرواز انسان به آسمان سعادت و خوشبختی شود و گاهی هم لغزشگاه او برای سقوط به درّه ی شقاوت و نابودی. اگر انسان جهان اطرافش را با چشم های باز بنگرد، به خوبی می فهمد که در پشت پرده ی این جهان، کارگردانی نیرومند و دانا و در عین حال مهربان و دوست داشتنی وجود دارد که تمام زیبایی های دل فریب جهان، ساخته و پرداخته ی اوست. زیبایی گلهای رنگارنگ، عظمت فضای بیکران، جمال معشوقه های
دلربا، جذابیت شهرت و مقام، همه و همه، محصول آفرینش استادانه ی اوست. با این نگاه، دل انسان اوج می گیرد و اسیر عشق محبوبی می شود که پیری و زشتی و فنا در او راه ندارد. اینجاست که تمام تلاش انسان، صرف خشنود کردن آن زیباترین محبوب می شود و علاقه هایش دور محور عشق به او می گردد. چنین انسانی، کسانی را دوست دارد که او دوستشان دارد و به چیزهایی دل میبندد که او از آنها خشنود است؛ کارهایی می کند که او می پسندد و از رفتارهایی دور می شود که او را ناراحت می کند. در واقع ایمان هر کس، همان علاقه ی او به خداست که باعث می شود دستورهای او را اطاعت کند.
در روایتی آمده است که شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «آیا دوست داشتن و دشمن داشتن، از ایمان است؟» امام در پاسخ فرمود: «آیا ایمان، چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟»[1] اگر اما دل بستن انسان، از مسیر صحیح منحرف شود، آنگاه به جای خدا، چیزهایی قرار می گیرند که انسان را به نابودی می کشانند. یکی از نمونه های عبرت آموز تاریخ در مورد علاقه های باطل، داستان کربلاست. گفته اند که پیش از حادثه ی عاشورا، بین امام حسین علیه السلام و عمر سعد گفت وگویی پیش آمد. امام به او فرمود: «از خدا بترس و با من همراه شو.» او گفت: «می ترسم که خانه ام را خراب کنند.» امام فرمود: «من خانه ات را می سازم.» او گفت: «می ترسم که مال و اموالم را از من بگیرند.» امام فرمود: «من بهتر از آن را از ثروت خودم به تو می دهم.» او گفت: «من عیال وارم و برای آنها می ترسم.» در این زمان، امام حسین علیه السلام از او رو برگرداندند و سرنوشت سختی را برای او پیش بینی کردند. [2]
[1] . کافی، ج2، ص 125
[2] . بحارالانوار ، ج44 ، ص388
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@darolquran_mahalat
┗━━━♥️═🍃━━━┛