🍃از شارع حیفا تا حیفا! پرده‌ی اول: دیوانه‌ی تکریتی آن سال‌ها ناگهان دایه‌ی مهربان‌تر از مادر شده بود. توی شارع حیفا، کمی دورتر از «جسرالاحرار»، برای فلسطینی‌ها خانه می‌ساخت؛ درست توی سال‌هایی که نطفه‌ی حماس، داشت منعقد می‌شد. خشت‌ها روی خشت‌ها آرام گرفتند تا صدام بتواند دلِ اسلام‌گراها را آرام کند. این البته همه ماجرا نبود. برای فلسطینی‌ها توی بغداد خانه می‌ساخت بل‌که این ثبات نسبی، این سکون، باعث شود وطن‌شان را فراموش کنند. بعثی‌ها در «حمله‌ی ایمانیه»‌شان، ایمان را لحاظ نکرده بودند؛ فرمود: حب‌الوطن من‌الایمان. پرده دوم: ادریس را توی یکی از پایگاه‌های نظامی الدجیل دیدم؛ متخصص مهارِ انتحاری. دوستان زیادی را در نبرد با داعش از دست داده؛ و شماری از خویشانش را. نگران ایران است. نگرانِ «حربِ سرد»؛ نیمی فارسی، نیمی عربی. نگران است و امیدوار. می‌گوید امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها نمی‌توانند با ایرانی‌هایی که اسمِ حسین(ع)، تشجیعشان می‌کند، بجنگند. پرده سوم: اوسیراک تازه داشت جان می‌گرفت؛ نیروگاه اتمیِ تموز را می‌گویم. «یحیی‌المشدِ» مصری، رفته بود فرانسه برای عراقی‌ها اورانیوم بیاورد که اسرائیلی‌ها، توی هتل، جانش را گرفتند. هشت فروند اف-16 هم نیروگاه اوسیراک را بمباران کردند و باز دوباره برای نابودیِ کامل بخش آزمایشگاهیِ نیروگاه هم بمب‌هایشان را از آسمان بر سر عراق ریختند و چند سال بعد هم رسما اعلام کردند که هم آن قتل و هم این بمباران، کار ما بوده! این‌ها را رئیس دانشگاه کرخ می‌گوید و می‌گوید که چه بسا ممکن بود، یک چرنوبیل توی عراق رخ می‌داد. حالا چشمِ رئیس دانشگاه، به دانشِ ایرانی‌هاست؛ بیزار از اسرائیل. پرده‌ی آخر: فلسطینی‌ها هنوز نزدیکِ حیفا، کمین کرده‌اند؛ نیامدند به شارعِ حیفا؛ فریب نخوردند. دیوانه تکریتی هم سال‌ها قبل مرد و ما و عراق، برادر شدیم. دیشب، مردم، نزدیکِ شارع حیفا، پرچم‌های زرد را از ماشین‌هایشان بیرون آورده بودند؛ به خاطر چیزی که در آسمان دیده بودند. بالستیک، این مولودِ دانشِ ایرانی داشت از "آسمانِ عراق" می‌رفت به سوی غرب؛ شاید از فرازِ شارعِ حیفا. از آسمانِ شارعِ حیفا تا حیفا. شاید یکی از این پرچم‌های زرد، از جسرالاحرار هم گذشته باشد. شاید بالستیکمان از فراز گورِ دیوانه‌ی تکریتی هم گذشته باشد. شاید ادریس، توی الدجیل، با دیدن موشک‌ها و پهپادها، آرام‌تر شده باشد. شاید خویش و قومِ "هایا" دیشب را نه از هراس، که از شوق بیدار مانده باشند. شاید رئیس دانشگاه کرخ، به دانش ایرانی‌ها بیش‌تر بالیده باشد. حربِ سرد، دیگر حربِ حار است؛ بسیاری ایرانی، کسری عراقی، کسری لبنانی، کسری یمنی... آقای ادریس! این، حربِ حار است؛ ان لقتل‌الحسین، حراره فی قلوب‌المومنین... 🍃 ✍🏻محسن حسن‌زاده ‌🆔️ @darolsaghalein