حق رفاقت قبل از انقلاب بود که با هم در یک هنرستان عصرها از ساعت 3 بعدازظهرتا 9 شب ، درس می خواندیم. آن موقعها یک فرهنگ خاصی بود بین دانش آموزان جنوب شهر؛ که اگر در مدرسه درگیری و یا بحثی پیش می آمد، با هم قرار میگذاشتند که بعد از مدرسه در فضای بیرون با هم دعوا و به اصطلاح تسویه حساب کنند! یک روز حاج احمد آمد و به من گفت: «امشب قراره جلوی هنرستان بایستند و با من درگیر شوند.» من هم که تازه با احمد رفیق شده بودم و قصد داشتم حق رفاقت را ادا کنم؛ اصلا به این فکر نکردم که قرار است چه اتفاقی بیافتد! از مدرسه که بیرون آمدیم؛ دیدیم اوضاع خیلی خراب تر از آن چیزی است که تصور می کردیم. سی، چهل نفر از بچه محلها جمع شده بودند در مقابل ما دو نفر! درگیری شدیدی اتفاق افتاد و حسابی کتک خوردیم اما حسن این قضیه ایجاد دوستی و رفاقت عمیق تری بین ما شد. در نهایت این رفاقت تبدیل به رابطهی خانوادگی شد و بعد از آن هم جریان ازدواج من با خواهر ایشان پیش آمد. ✅ سردار شهید احمد مایلی ✔️نقل از محمدعلی پسندیده ✔️کتاب پرواز در تاسوعا 🌸 به جمع دارالشهدای تهران شوید 👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/RXMYcJYWZQO66Klj 🆔 @daroshohada17