سجن الانفرادی سلول انفرادی یا سجن الانفرادی، یک اتاقک با ابعاد 2 در 2 / 5 متر در وسط اردوگاه، نزدیک آشپزخانه بود که قبلا از آن به عنوان انبار استفاده میکردند. در روزهای گرم تابستان در سلول به قدری داغ می شد که دستمان را در فاصله 30 سانتی متری در نگه می داشتیم، حرارت در را به راحتی احساس میکردیم. از صبح تا ساعت یک بعدازظهر آفتاب دقیقاً روی در سلول می تابید، بعد، آفتاب می رفت روی سقف و بعد هم پشت سلول را داغ میکرد. پشت سلول قبلا یک پنجره بود که آن را با یک ورقه ضخیم فلزی پوشانده بودند. بعدازظهر هم آن صفحه فلزی، حرارت نور خورشید را انتقال می داد و پوستمان را میکند. در آهنی و دیوارهای سلول مشکی رنگ بود. هیچ منفذی برای ورود نور و هوای تازه وجود نداشت. 24 ساعته در تاریکی مطلق مطلق به سر می بردیم . یک سطل برای قضای حاجت ، گوشه سلول کوچک فلزی قرار داشت. کف سیمانی سلول، حدوداً 15 سانتی متر از سطح زمین پایین تر بود. سطل توالت که پر می شد، سر می رفت و کف سلول را فرا می گرفت طوری که 10 سانتی متر بالاتر از کف سلول، پر از ادرار و مدفوع بود. البته آنجا اسمش سلول انفرادی بود و در حقیقت سلول اجتماعی بود تا سلول انفرادی. گاهی وقت ها هم پیش می آمد که چندین نفر را در آنجا برای سه تا چهار روز حبس میکردند، طوری که فقط می توانستیم سرپا بایستیم. یک دفعه شش نفر را در همان فضای دو متری به مدت یک ماه حبس کردند. در داخل سلول هوا اصلاً جریان نداشت. هوای سلول هم هوای گرم و بسیار سنگینی بود و این چند نفر، باید در تمام طول روز، به نوبت صورت هایشان را می چسباندند زیر در سلول، با دهان از فاصله نیم سانتی متری که بین در و چهارچوب در قرار داشت، نفسی تازه میکردند. سلول انفرادی با این مشخصات را در هیچ جایی به جز اردوگاه عنبر نه دیدم و نه شنیدم. واقعاً برای هر دقیقه زنده ماندنمان، باید با تمام شرایط سخت و طاقت فرسا می جنگیدیم. ✔️کتاب مست و سنگستان ✔️ خاطرات حاج عزیز فرخی ✔️ از جانبازان و آزادگان منطقه 17 🌸 به جمع دارالشهدای تهران شوید 👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/RXMYcJYWZQO66Klj 🆔 @daroshohada17