✍ بخش اول یادداشت ۱- یه دختر بچه ۳ ساله که بعضیآ میگن اصلا وجود اش تو تاریخ قابل اثبات نیست، با یه شیر زن که عمه بزرگوار اش بود ، در اسارت، در اوج شماتت و توهین ، با کوهی از داغ و دشنه ، بی هیچ ابزار تبلیغی و قدرت سخت، رو از مرکز خلافت اموی به حکومت دوستداران علی ع و اولادش تبدیل کرد و اینگونه ژئوپولتیک منطقه دگرگون و مقدمات فتح قلعه در آخرین نبرد معهود فراهم شد ... یه دختر ۳ ساله . ۲- یک ساعتی تا نشست مان در همدان فرصت بود و یکی از دوستان گل ،گفت میآی بریم سر مزار یه جوانی که بعد گرفتن مدرک مهندسی و با وجود وضع خوب مالی با اصرار عازم سوریه شده و داعشی ها سر و دست و پاهاش رو قطع کردن و ... . و در تعریف خاطره دیدارش با شهید یک لحظه خودم رو کنار مقبره عارف جلیل القدر استان همدان، و در لابلای قبور مطهر ده ها شهیدِ دیدیم . شهیدی که داستان دلدادگی اش یکی از ژانرهای عاشقانه‌ کوتاه دنیا است، عمر دقایق در عاشقانه سیدمیلاد در عنفوان جوانی به پایان می‌رسه و سر و سامان می‌گیره ، عاشقانه‌ای از جنس تیر و ترکش، محاصره و فشنگ، اما او در هیاهوی رسیدن، معرکه به پا کرد و رقص دست و تیربارش اونقدر داعشی ها رو آزار داده بود که از اون قامت رشید ، یه تن کوچک ساختند. دو سه هفته‌ای از شهادتش گذشت و خبری از جسدش نشد، یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی ... 🏴۳۱ مرداد ، روز شهادت سردار خردسال نهضت کربلا حضرت س - همدان . 💠 💠 @darossalamm