🌹 شهـــید ابــراهیــم هــادی یڪ روز ابراهیــم را در بــازار؛ در وضعیتـی دیدم ڪـہ خیلی تعجب ڪردم. دوکارتن‌بزرگ اجناس روی دوشش بــود. جلــوی یڪ مغــازه؛ ڪارتــن‌ها را روی زمیــن گذاشت. وقتی کارش تمام شد؛ جلو رفتم و سلام ڪردم. بعد گفتم : آقاابراهیم برای‌شما زشته، این کار باربرهاست نه شما! نگاهی به من ڪرد و گفت: ڪار عیب نیست، بیکاری عیبه، این ڪاری هم که من انجام‌میدهم برای خودم خوبه، مطمئــن می‌شوم ڪـہ هیچــی نیستــم!!! جلـوی غرورم رو میگیره! گفتــم: اگه ڪسی شمــا رو اینطـــور ببیـنـہ خــوب نیــست؛ تـو ورزشکاری‌و... خیلی‌ها می‌شناسنت. ابراهیـــم خنــدیـد و گفــت: ای بابا، همیشه ڪاری کن که اگه خدا تورو دید خوشش بیاد نه مردم. -----------*✨🌹✨*----------         @darrahbandgi    -----------*✨🌹✨*-----------