بگو نامش را حسین بگذارد!‌ طی نامه‌ای درتاریخ دوم جمادی الثانیه 1418 ه.ق دو كرامت به دفتر انتشارات مكتب الحسین (علیه السلام) ارسال نموده ومرقوم داشته‌اند: روزی وارد حرم حضرت رقیه(سلام الله علیها) شدم،‌ دیدم جمعی مقابل ضریح مقدس مشغول زیارت خواندن وعزاداری می باشند ومداحی با اخلاص به نام حاج نیكویی مشغول روضه خوانی است از او شنیدم كه می‌گفت: خانه‌های اطراف حرم رابرای توسعه حرم مطهر خریداری می‌نمودند. یكی از مالكین كه یهودی یا نصرانی بود، بهیچوجه حاضر نبود خانه خود رابرای توسعه حرم بفروشد. خریداران حاضر شدند كه حتی به دو برابر ونیم قیمت خانه رااز او بخرند ،‌ولی وی نفرخت . بعد از مدتی زن صاحب خانه حامله شده ونزدیك وضع حمل وی می‌شود. او را نزد پزشك معالج می‌برند،‌بعد از معاینه می‌گوید: بچه و مادر ،‌هردو درمعرض خطر می باشند وخانم باید زیر نظر ما باشد . قبول كردند،‌تا درد زایمان شروع شد. صاحب خانه می‌گوید : همسرم رابه بیمارستان بردم وخودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) و به ایشان متوسل شدم وگفتم اگر همسر و فرزندم رانجات دادی وشفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه‌ام را به تو تقدیم می‌كنم. مدتی مشغول توسل بودم،‌بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت تشسته وبچه دربغلش سالم است . همسرم گفت : كجا رفتی ؟ گفتم رفتم جایی كاری داشتم . گفت : نه،‌رفتی متوسل به دختر امام حسین (علیه السلام) شدی !‌ گفتم از كجا می دانی؟ زن جواب داد: من،‌ درهمان حال زایمان كه از شدت دردگاهی بیهوش می‌شدم،‌ دیدم دختر بچه‌ای وارد اطاق بیمارستان شد وبه من گفت : ناراحت مباش، ما سلامتی تو وبچه‌ات رااز خدا خواستیم ، فرزند شماهم پسر است،‌سلام مرابه شوهرت برسان وبگو اسمش راحسین بگذارد!‌ گفتم: شماكی هستید؟ گفت : من رقیه دختر امام حسین (علیه السلام) هستم. بعد از روضه خوانی ا زمداح مذكور ( حاجتی نیكویی) سوال كردم این داستان رااز كه نقل می‌كنی؟ درجواب گفت: ازخادم حرم حضرت رقیه (علیه السلام) نقل می‌كنم، كه خود از اهل تسنن می‌باشد وافتخار خدمتگزاری درحرم نازدانه امام حسین (علیه السلام) را دارد و پدرش هم از خادمین حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) بوده است -----------*✨🌹✨*----------         @darrahbandgi    -----------*✨🌹✨*-----------