در گذر دهم کتاب «کوچه نقاش‌ها» هم قصه دیگری با این مضمون آمده است: یک نفر از گردن کلفت‌ها و پهلوان‌های تهران به نام مصطفی بوده که چون دیوانه اهل بیت علیهم‌السلام بوده به او «مصطفی دیوونه» می‌گفتند. این آقا مصطفی در عالم جوانی با تیم «داش‌ها» یک شب جمعه به باغ خاله در فرحزاد می‌روند. از آن طرف هم آقا سیدمهدی به باغ خاله می‌رود. شاگردان آقاسید که مصطفی را می‌بینند، به او می‌گویند امشب یک مقدار رعایت کن. یکی از داش‌ها جلو می‌رود و می‌پرسد که مگر امشب چه خبر است؟ تا می‌گویند آقا سیدمهدی قوام آمده، آقا مصطفی از جا بلند می‌شود و خدمت آقا می‌رود و پیشانی آقا را می‌بوسد و می‌گوید: ما نوکر سیدها هستیم. آقا سیدمهدی می‌گوید «ما می‌خواهیم مثل شما «داش» بشویم. قانونش را برای ما بگو.» مصطفی می‌گوید: قانونش این است که هر جا نمک خوردی، نمکدان نشکنی. آقا سیدمهدی می‌گوید: «خب اینکه در قانون ما هم هست، اما شما حرف می‌زنی یا عمل می‌کنی؟» مصطفی سکوت می‌کند. آقا سیدمهدی می‌گوید: «شما این همه نمک خدا را خورده‌ای، چرا نمکدان می‌شکنی؟» نقل کرده‌اند این حرف، آقامصطفی را زیر و رو می‌کند و نقطه آغاز زندگی جدیدی برای او می‌شود. از آن به بعد مصطفی با آقا سیدمهدی صمیمی و عاقبت بخیر می‌شود. هیأت محبان‌الزهرا سلام‌الله علیها در محله پاچنار تهران یادگار آقامصطفی (دیوانه اهل بیت علیهم‌السلام) است. -----------*✨🌹✨*----------         @darrahbandgi    -----------*✨🌹✨*-----------