صلح تحمیلی و نتایج آن صلحي که در صفين اتفاق افتاد با مديريت امام حسن(ره) حضرت نبود بلکه بر خلاف نظر وليّ خدا صورت گرفت و بر ایشان تحميل شد. حضرت فرمودند تا پيروزي بر معاويه چندگامي باقي نمانده و مالک اشتر به عمود خيمه معاويه نزديک شده بود. اگر مردمي که قريب به 4 ماه در جنگ شرکت کرده بودند يک روز ديگر يا نصف روز ديگر مقاومت کرده بودند سرنوشت اسلام ومسلمين عوض مي شد و به حاکميت علي الاطلاق معاويه و بني اميه منجر نمي شد و يزيد بر گرده مسلمانان مسلط نمي گشت و عاشورايي به وجود نمي آمد. خواص بي بصيرت و عوام رفاه طلب به توصيه امير امومنين ع توحه نکردند و يشنهاد صلح معاويه را براي خودشان فرصتي طلايي تلقي کردند و همه همتشان را براي اجراي سياست هاي معاويه به کار گرفتند. در اين مذاکره که پيشنهاد آن را معاويه داده بود و براي آن نقشه جامعي نيز طراحي کرده بودمتاسفانه خواص به ديدگاه هاي حضرت توجهي نکردند و حضرت را مجبور به پذيرش آتش بس و آغاز مذاکره کردند. خواص اجازه ندادند که امير المومنين ع خودشان اعضاي تيم مذاکره کننده را معرفي و منصوب کنند. آن ها پيشنهاد حضرت مبني بر مالک اشتر يا ابن عباس را به اتهام افراطي گري و تندروي و جنگ طلبي نپذيرفتند. و در نتيجه پيشنهاد خودشان را مبني بر عبدالله قيس يا ابوموسي اشعري که عزل شده از سوي امير المومنين از ولايت کوفه بود به کرسي نشاندند. حکميت فردي ميانه رو و معزول از ولايت،‌ از پيش معلوم بود ولي در عين حال عده اي از سر خيرخواهي با او سخن گفتند و براي مذاکره با روباهي مانند عمرو عاص،‌مشاوره هاي مهمي دادند هر چند او به آن ها توجهي نکرد. ابوموسی نیز پيشنهاد داد که معاويه و علي ع هر دو از قدرت کنار گذاشته شوند و سپس مسلمين براي انتخاب امام و خلييفه جديد به شورا مراجعه کنند. اين پيشنهاد از سوي ابوموسي که از پيش حدس زده مي شد جريان اسلام را تغيير داد و نتيجه آن به حاکميت بي چون و چراي معاويه و آل ابي سفيان منجر شد. اقتباس از قاسم روانبخش