دلنوشته یکی از دانشجویان از 🖋خانم ح.م 🌹 بنام خدا 🌹 ✨ ما از طرف دانشگاه آزاد رفتیم مشهد، ما رو بردن دانشگاه فردوسی مشهد که جای بزرگ و سرسبزی بود و خوابگاهش ظرفیت 5هزار نفر رو داشت. از هر قوم و زبان و از شهرهای مختلف از شمال کشور تا جنوب و از همه رشته های انسانی تا مهندسی اومده بودن. ما آماده می شدیم برای یک جهاد علمی ۴۰ روزه؛ به قول استاد الهی راد چهله معرفتی👌 💎 هدف، آموزش مبانی اسلامی بود اما عده ای آمده بودند برای فراگیری شیوه کار تشکیلاتی، بعضی ها سرشان درد میکرد برای بحث سیاسی و به عشق کتاب فلسفه سیاست آمده بودند، یکی هم آمده بود فلسفه اخلاق بخواند تا اخلاقش خوب شود😬 خیلی ها هم آمده بودند تا ۴۰ روز همسایه امام رضا باشند🎋 🌛کلاس ها که شروع شد همه منتظر بودیم با کلی آیه و قرآن و حدیث روبرو شویم اما اساتید آمده بودند فقط با عقل دین را اثبات کنند... 💥 ثلث اول با معرفت شناسی و خداشناسی روبرو شدیم چیزی نگذشت که خودمان را مشغول یادگیری علم حصولی وعلم حضوری یافتیم. کتاب های اول کمی سنگین بود. با هیچ تصور و تصدیقی نمیشد به طور بدیهی تصدق این کتاب های فلسفی رفت😇 فیلسوف شده بودیم فلسفی حرف میزدیم، یکدیگر را پیچیده گرای کافر محور صدا میزدیم😁 📌با اساتیدی آشنا شدیم که امثال آنها در دانشگاه هایمان کم بود. اساتید برجسته چه از نظر علمی چه اخلاقی. خوب حرفهایمان را میفهمیدند و خوب دغدغه هایمان برایشان روشن بود. برایمان وقت میگذاشتند و تا جواب سوال هایمان را نمیگرفتیم دست از جواب دادن برنمیداشتند.به قول یکی از دوستان آدم دلش نمی آمد سرکلاس بخوابد، حیفش می آمد حتی جمله ای از بحث را جا بماند🎯مباحثه هایی که میکردیم نیم ساعت اول راجع به درس و بقیه اش درس زندگی بود 🎲 ثلث دوم با کتاب های انسان شناسی و فلسفه اخلاق شروع شد انسان شناسی برای کلاس ما جذاب ترین درس بود. بیشتر سوال هایمان در ثلث دوم جواب داده شد و تازه داشتیم به مفید بودن مباحث پی میبردیم و دل داده بودیم به طرح ولایت❤️ 💎 نماز هایمان را پشت سر آقای فقیهی و آقای آقا تهرانی میخواندیم. علاوه بر این، اساتید و شخصیت های برجسته ای برای سخنرانی به طرح ولایت آمدند مثل استاد رحیم پور ازغدی _ حداد عادل _ استاد نبویان _و حاج حسین یکتا که از وجودشان استفاده کردیم✅ یکبار هم که توفيق حاصل شد تا در ديداري صميمانه از بيانات دل انگيز استاد علامه مصباح يزدي استفاده كنيم. 🔅از برکات معنوی طرح هم چادری شدن یکی از دوستانم بود. چه روزه هایی که باهم گرفتیم... سحری خوردن هایمان... شهادتنامه هایی که برای هم نوشتیم... ✔️ طرح ولایت به ما درس صبر و فداکاری داد مثل یک خانواده شده بودیم که باهم زندگی میکردیم به هر بهانه ای کیک میخریدیم و دور هم جمع میشدیم. باهم جشن و مولودی میگرفتیم؛ از سر شیطنت چه دست و پاهایی که نشکست... ❣️رسیده بودیم به ثلث آخر مباحث جذاب و شیرین حقوق و سیاست. دربحث های سیاسی ما جوش می آوردیم و اساتید با آرامش کامل جواب میدادند دو هفته آخر بر عکس اول دوره، همه نگران تمام شدن این طرح عشق بودیم...از الان دلتنگ حرم شده بودیم... حالا وقت برگشت بود... وقت خواندن دعای وداع ... وقت خداحافظی با دوستانی که دیگر خواهر شده بودیم برای هم... حالا برمی گردیم و منتظر ۱ مهر ماه، برای یک جهاد بزرگتر در دانشگاه هایمان به عقب که برمیگردم جز خوشی چیزی نمیبینم و اکنون خوشحالم برای شبهه هایی که حل شد و اسلام شناسنامه ای که تبدیل به اسلام قلبی و یقینی برایم شد❤️ "دلمان تنگ که نه قدری از آن بالاتر دوسه روزیست حرم یار ندیدیم همین..." 🆔 @darseenghelab