بابا نبودی ببینی که موی سرم سوخت بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت😭😭 🔹 هیئت و مسجد روستای ما، بنام حضرت رقیه(س) است و مادر مرحومم عاشق دردانه اباعبدالله بود. محرّم‌ که می‌شد آرام و قرار نداشت. برنامه پخت حلیم، نذری برای دسته عزاداری و گریه‌های بی امان در مجالس روضه... 🔹 انسان مصیبت کربلا را این روزها کمی عمیق‌تر می‌فهمد. غم ما در وفات مادرمان، بر روی تخت بیمارستان با داغ حضرت زینب که قبل از کربلا، شهادت پدر و مادر و برادر دیده بود و در کربلا هم شهادت برادران و فرزندان خود را دید، ابدا قابل مقایسه نیست. این زینب به یزید(علیه العنه) می‌گوید: یابن الطلقاء. خدا روح همه اموات را رحمت و ما را سبک‌بار و آماده سفر کند.