#مرحومعلامهحسنزادهآملی تعریف میکند: در جوانی در حجرهام مدتها بود مشغول نوشتن جزوات هندسه و ریاضیات بودم و اتاقم بسیار شلوغ بود از کتاب و کاغذ. ناگهان شخصی دانشگاهی وارد شد و پرسید:«چه میکنید؟» گفتم: «بعضی از آقایان میآیند و از من درخواست میکنند برایشان مطالبی را بنویسم.» ایشان تعجب کردند و گفتند: «میدانید آنها این نوشتههای شما را چه میکنند؟ این نوشتههای شما را به عنوان تز دکترای خود به اساتیدشان نشان میدهند و دکترا میگیرند!! » گفتم: «خدا خیرت دهد که مرا آگاه کردی! فکر میکردم برای مطالعه شخصی میخواهند! من حدود ۲۰۰ جزوه به آنان داده بودم!»
پ.ن: دانشجوها نوشتههای استاد رو که در حد تز دکترا سنگین بوده، میبردند به اساتیدشون ارائه میکردند!!
#خاطره