〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ عزیز خدا🌻 با گرم شدن هوا، لایه‌ی نازک برف روی دشت‌ها و تپه‌ها محو می‌شد. گل‌های ریز کاکوتی و آویشن، دامن دشت را پر کرده بود. پرنده‌ها روی شاخه‌های درخت سپیدار، آمدن بهار را نوید می‌دادند. پدر بعد از جمع‌آوری گیاهان کوهی، از مزارع تازه شخم زده‌ی گندم‌وجو عبور کرد و به خانه برگشت. مادر مشغول پهن کردن لباس‌ها روی بند بود که در باز شد. پدر به طرف سه پسرش رفت و گفت: -هر کدوم‌تون اولین روز سال، نمازش قضا نشه دو برابر عیدی بهش می‌دم. صدای اذان که از مسجد بلند شد، عزیزالله مثل همیشه پتو را کنار زد و از جایش برخاست. پدربزرگ همیشه به نوه‌هایش می‌گفت: "اگه می‌خوای نسیم بهشتی به صورتت بخوره موقع اذان صبح پاشو، هوای اذان، هوای بهشته". عزیزالله آستین‌هایش را بالا زد، به سمت ظرف آب رفت، وضو گرفت و پشت‌ سر پدر به نماز ایستاد. ✍️🏻کبری یزدانی (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha