سلام به همگی🌺✨
سوتی که نه شیطونی ما تو آزمایشگاه مرکزی شهرمون (آزمایشگاه درسی مال مدارس) اتفاق افتاد...
من و سه تا از دوستام برای آمادگی برا جشنواره خوارزمی علوم رفته بودیم آزمایشگاه از اونجا که من خیلی شیطونم بعد از اینکه آموزش اون روز تموم شد و آزمایشگاه رو کلا تمیز و جمع و جور کردیم چون قرار بود از اداره بیان ببینن ما چقد بلدیم
اسکلت رو جا به جا کردن و کنار در گذاشتن منم یه روپوش برداشتم تنش کردم و براش ماسک و دستکش هم گذاشتم و عینک هم رو چشاش خوشگل که شد رفتم نشستم رو صندلی تا خانم بازرس تشریفشونو بیارن
این خانم خیلی دک و پوزش بالا بود انگار از دماغ فیل افتاده بود نا گفته نمونه من تو اداره سوگلی بودم چون خیلی فعالم و نفس این خانووم😂
دم در با یه نازی اول به دبیر آزمایشگاه سلام داد وارد شد و به اسکلت یه سلام بلند بالایی کرد و طرف ما اومد
هی اون میگفت سلام بچه ها خوبین هی ما کف زمین رو گاز میزدیم
من از بس خندیدم غش کردم افتادم وسط کلاس نفسم بالا نمیاد یعنی یه حالی بود نه میتونستیم بخندیم نه میشد خفه شیم
برام آب قند آوردن بعد اینکه حالم جا اومد با دستم اسکلت رو نشون دادم
خانم بازرس که اسکلتو دید حالا یکی اینو جمعش میکرد مگه خفه میشد 😂😂😂😂
اووف چقد طولانی شد کاش شمام بودین میدیدین😂💔
سماگل💕✨
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
ارسال سوتی، خاطرات و داستان های شما 👇🏻♥️
❤️🦋
@dastan9 ❤️🦋