🌺✨☘مادری می گفت: دخترم را از هفت سالگی به نماز عادت دادم و راهش آن گونه بود که شبی با او گفتم که تأمین زندگانی ما از خداست؛ هم اوست که به ما پول می دهد و ما زندگی را اداره می کنیم. 💠کودک پرسید: چرا خدا به من پول نمی دهد؟ گفتم: علّت آن است که تو هنوز نماز نمی خوانی. پرسید: اگر من هم نماز بخوانم، خدا به من هم پول می دهد؟ گفتم: آری. صبح های جمعه، خدا به وسیبه ی فرشتگانش پوی می فرستد. اگر تو هم پول می خواهی، برای هفته آینده خود را مهیّا کن. ☔️🎁روز بعد به بازار رفتم و سجّاده ی کوچکی انتخاب نمودم، چادری و مهر و تسبیحی. از روز شنبه برنامه ی نیایش شروع شد و آخر هفته بامداد جمعه قبل از برخاستن او مبلغی زیر سجّاده اش گذاشتم. وقتی برخاست و نمازش را خواند، دیدم از اتاق بیرون نمی آید. پرسیدم: مگر نمازت تمام نشد؟ گفت: در انتظار فرشته نشسته ام. گفتم: او قبل از تو حتما آمده. زیر جانمازش را عقب زدم و پول را به او نشان دادم. او خوشحال شد، نه از پول، بلکه از این که خداوند، نماز او را به حساب گذاشته و با او رابطه برقرار کرده. 🌀چندماهی بر این منوال گذشت. روزی با پدرش گفت: خواهش می کنم دیگر پول زیر جانماز من نگذارید. من با نماز خو گرفته ام و لذّت مناجات با خداوند خود را چشیده ام. آن لذّت از پول شما دوست داشتنی تر است. 💎این داستان انس کودکی با خدا بود. بازگو که تو هم از این اُنس بهره برده ای؟ ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷