جوانی در بنی اسرائیل زندگی می‌کرد و به عبادت حق تعالی مشغول بود روزها را به روزه وشب‌ها را به نماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادت‌ها را تبدیل به معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران قرار گرفت. در این کار بیست سال باقی ماند یک روز آمد جلو آیینه خود را ببیند، نگاه کرد دید موهایش سفید شده از معصیت‌های خود بدش آمد و از کرده‌های خود سخت پشیمان گردید. گفت :خدایا بیست سال عبادت و بیست سال معصیت کردم اگر برگردم به‌سوی تو آیا قبولم می‌کنی. صدایی شنید که می‌فرماید: «اجبتنا فاحببناک ترکتنا فترکناک و عصیتنا فامهلناک و ان رجعت الینا قبلنا». تا آن وقتی که ما را دوست داشتی پس ما هم تو را دوست داشتیم. ترک ما کردی پس ما هم تو را ترک کردیم، معصیت ما را کردی ترا مهلت دادیم. پس اگر برگردی به‌جانب ما، تو را قبول می‌کنیم. پس توبه نمود و یکی از عباد قرار گرفت. از این مرحمت‌ها از خدا نسبت به همه گنه‌کاران بوده و هست. ⭕️ @dastan9 🇮🇷