سلام دوستان 💙💙💙 خاطره ای که از ماه رمضان امسال دارم ،لطفا بخونید ۰ روز پنجم ماه رمضان بعد از افطار بستنی خریدیم و خوردیم پسرم محمد علی منزل نبود وبعد از افطار اومد یادم نبود بهش بگم برو فریزر بستی هست بخور ، فردای آن روز من کارگاه قالی بافی بودم و مشغول بافت قالی ،محمد علی که روزه هم بود از سر کار اومده بود منزل ، میگفت مامان رفتم به هوای آب یخ سر فریزر ،اخه کاشان خیلی گرمه ،دیدم یخ نبود وبستی را دیدم بر داشتم و اومدم نشستم روی مبل خوردم و خوابیدم ، میگفت هنوز خوابم نبرده بود یدفعه یادم اومد روزه بودم و بستی را کامل خورده بودم ،دو دسته زدم تو سر خودم و داخل اتاق حی تند تند راه میرفتم ، وقتی گفت کلی ناراحت شدم ولی انقدر قشنگ و بدون حتی یه کلمه دروغ تعریف کردفقط بهش گفتم پسرم اشکال نداره و روزه ی تو درست هست 💙💙💙💙این بود خاطره ی رمضان امسال من ، شاد باشید و شاد زندگی کنید ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷