سوره آل عمران و بقره
در عهد ابواليمان الهوزني مردي بود تازه جوان، شبي بخفت، بامداد كه برخاست موي سر و محاسن وي همه سپيد بود، گفتند چه رسيد ترا در خواب؟ گفت: قيامت نمودند ما را در خواب و وادي عظيم، ديدم از آتش و بر سر جسري[1] باريك بر حد تيغ شمشير[2]، مردم را به نامهاي ايشان ميخواندند و بر سر آن جسر ميگذرانيدند، يكي ميرست و ديگري ميخست، يكي ميگذشت و يكي ميگسست (در آتش ميافتاد) آنگه مرا خواندند به نام خود، بر سر آن جسر رفتم و لرزيدم و به راست و به چپ ميچسبيدم، آخر دو مرغ سفيد را ديدم يكي به راست و يكي به چپ و مرا راست ميداشتند تا به آن جسر بازگشتم، آنگه آن مرغان را گفتم: كه شما چه باشيد و كيايد؟ گفتند ما سوره آل عمران و البقره كه الله تعالي ترا به ما خلاص داد[3] كه ما را بسيار خواندي.[4][1] - پل.
[2] - تيغ شمشير، مراد عرض پل و باريك بودن آن است.
[3] - به خاطر ما ترا رهايي بخشيد، چون وقتي زنده بودي ما را از قرآن قرائت ميكردي.
[4] ـ روايات گهربار، دكتر بهروز ثروتيان.
⭕️
@dastan9 🇮🇷
⭕️
Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️
https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
⭕️
https://gap.im/dastan9 🇮🇷