9.49M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
درس اول؛ بابا اب داد..ما سیراب شدیم. بابا نان داد ما سیر شدیم.. اکرم و امین چه قدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان و.. وکوکب خانم چه قدر مهمان نواز بود .. و چه قدر همه منتظر آمدن حسنک بودند... کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم. همه زیبایی ها رنگ باخت! و در زمانه ی که زمین درحال گرم شدنه قلبمون یخ زد! نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته.. دیگر باران با ترانه نمیبارد! و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم.. زرد شدیم..پژمردیم.. و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد.. و سالهاست وقتی پشت سرمان را نگاه میکنیم جز ردپایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم و در ذهنمان جز همهمه ... زنگ تفریح طنین صدایی نیست..! و امروز چقدر دلتنگ ان روزها ییم و هرگز نفهمیدیم.. چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم ... 🎙"مرتضی خدام" 🌸🌱🌸🌱🌸🌱