دیگه چیزی نفهمیدم خوابم برد من هیچ وقت از مرگ نترسیدم حتی مشتاقش هم بودم تو خواب یه لحظه یادم اومد از کم کاریهام شرمنده شدم 😢 من برا اینکه بچه های محلمون مقید به حجاب باشند و ترک حجاب نکنند چه کردم ؟؟؟ من برا اینکه بصیرت دوستان و خانواده و هم محلی‌ها و هم شهریهام را بالا ببرم چه کردم ؟ من برا جبهه مقاومت چه کردم ؟ من برا امام زمانم برا رهبرم از همه مهمتر برا خدای خودم چه کردم ؟؟ 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 از خواب بیدار شدم ده دقیقه خوابم برده بود دندونهام به هم می‌خوردند، و لرز از نو شروع شده بود. شدت برخورد دندونهام خیلی زیاد بود و صدای بدی تو سرم می پیچید .😖 یه لحظه گفتم الان همه دندونام با این همه ضربه پشت سر هم خرد میشه روسریم را داخل دهانم کردم تا از شدت ضربات کم کنه . حالم اصلا خوب نبود .😔😔😔 صدای اذان اومد ☺️ خدا را شکر به سختی وضو گرفتم نمازم را تو اوج لرز و نا مفهوم خواندم شوهرم بیدار شد حالم را که دید دست پاچه شد، برام آب و گلاب آورد، به سختی خوردم کم کم بچه هام هم بیدار شدند اونا هم حالم را که دیدند غصه خوردند😔 به سختی از جا پاشدم گفتم خیلی بهترم برید به کار و درستون برسید . راهیشون کردم، رفتند . دیگه چیزی نفهمیدم 😔 تو خواب دیدم کنار یه جوی آب نشستم و دستم توی آب هست و بچه ای که از دست دادم روبروم نشسته نگاهم می‌کنه و لبخند میزنه😭 نگاهش کردم و قربونش رفتم 😭 یه دفعه چشمام باز شد ساعت ده صبح روز یک شنبه بود و من بیدار شدم و از لرز خبری نبود تونستم رو پا بایستم ناهار پختم نمازم را خواندم و آموزش ضبط کردم و منتظر بچه هام شدم 😊 خدا را شکر بهتر بودم ولی این تنلگری بود به من که بگه راه طولانی و توشه کمه خدایا عاقبتمون را ختم بخیر کن تصمیم گرفتم تبیین کنم تا تواین برهه زمانی که رهبر عزیزمان میفرمایند ما در پیچ تاریخی قرار گرفتیم و همه جبهه ظلم و کفر یه طرف و جبهه حق هم یه طرف هست. اگه کم بذاریم خدا نکرده تاریخ تکرار میشه عاشورا اتفاق می‌افته و ظهور انجام نمیشه و به تعویق می افته باید تمام تلاشمون را بکنیم رهبرمون تنهاست امام زمانمان تنهاست اگه یاری کننده امام مان نباشیم به حتم در مقابلش می ایستیم همان کاری که کوفیان کردند😭😭