📖 محبوبه در سوگ از دست دادن مادرش، مرتب به قبرستان بقیع میرود. او که از بیماری آسم رنج میبرد، خودش را مقصر فوت مادر میداند و نمیتواند با جای خالیاش کنار بیاید. در قبرستان، پیرمردی به نام خبیر، که خادم امامزاده هست، بر سر مزار مردگان قرآن میخواند. هر وقت که محبوبه، خبیر را میبیند، یا به حرفهایش گوش میدهد، دلش کمی آرام میگیرد. اما محسن، شوهر محبوبه، از خبیر خوشش نمیآید و او را دزد و اوباش میخواند. با این همه، چشم خبیر، دنبال محسن است و علاقهی خاصی به دیدن محسن نشان میدهد...
🔶 "داستان مرد تنها"، به قلم "مریم ابراهیمی شهرآباد" در پنجاه و دومین عصرانه داستان حوزه هنری قم، توسط منتقد محترم جناب آقای "حامد اشتری"، و با همراهی مجری کارشناس، "رویا حسینی" نقد و بررسی خواهد شد.
🔶 سهشنبه، ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۶، ساختمان حوزه هنری قم، طبقه سوم، سالن مهر، منتظرتان هستیم.