ارزش‌شناسانه ارزش‌ها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشأ انتزاع حقیقی می‌باشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشأ انتزاعشان بر آنها نیز حاکم است. گزاره‌های توصیفی که بیانگر دانش‌ها هستند با ضمیمه یک گزاره توصیف‌کننده یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزاره‌های توصیه‌ای که بیانگر ارزش‌ها هستند منتهی می‌شوند. در مقام کشف حقایق، ارزش‌های خاص افراد نباید دخیل باشند. (اما ارزش‌های عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند) ۱۰ دین‌شناسانه دین، مجموعه گزاره‌های توصیفی و توصیه‌ای است که دارای منشاء وحیانی است و خطاب به بشر برای زندگی بشر ارائه شده است. زبان دین، واقع‌گراست و توصیف‌های او کاشف از حقایق هستی می باشند و توصیه‌های او دارای منشاء انتزاع حقیقی هستند. زبان دین چند لایه است و مراتب متعددی از معنای مطابق با واقع را در بر دارد. دین به ‌صورت حداکثری، نسبت به تمام شؤون زندگی انسان حساسیت نشان داده است و نظر داده است. دين، مجموعه‌ای از عناصر و گزاره‌های بهم‌پيوسته و نظام‌مند استاين عناصر و اجزاء‌،‌ تابع اهداف دين هستند و هدف‌گرايی دين، به اين عناصر شكل مي‌دهد و ساختار ارتباطی آنها با يكديگر را تعيين مي‌كند. اتحاد مبدء پيدايش دين با مبدء پيدايش هستی، پل ارتباطی دين با واقعيت‌هاست و بر اين اساس، برنامه‌های دين جلوه‌هايی از معادلات واقعی است و برنامه‌های دين، مدل‌ كردنِ واقعيت‌ها است. دين، اهداف و برنامه‌های خود را اولويت‌بندی می كند. دين، برای تعامل با عناصر محيطی خود برنامه دارد. دين، برای شكل‌دهی به عناصر محيطی خود برنامه‌ دارد و آرمان‌ها و هنجارها را در چهارچوب اهدافِ خود تغيير و تحول می‌بخشد. دين از تضاعف نيروبخشی[2] برای حركت به سمت هدف برخوردار است. فهم دین ممکن و ضابطه‌مند است و رویکرد اکتشافی دارد. (کشف مراد شارع) فهم دین،‌ بشری و خطاپذیر و قابل اصلاح و ارتقاء است. نتایج فهم روشمند دین،‌ قابل استناد به دین است. (استناد مشروط به این که مخاطب بداند این استناد، استناد علمی است (حجیت)، نه استناد واقعیِ وجودی)شناخت دين از طريق تحليل گزاره‌های نگرشی، راهبردی و راهكاری ممكن است. یافته‌های قطعی عقل و تجربه بشری، مورد تایید دین هستند اما دینی نیستند (مُبرِز فعل تکوینی الهی و علم الهی در آنها، وحی نیست. )برنامه‌های دين،‌ قابليت خود تنظيمی دارد؛ تعادل‌گرا و تكاملی است. برنامه‌های دين، در فرآيندی پيوسته و مستمر و تدريجی تحقق می‌يابند. هويت و برنامه‌های دين را مي‌توان از منظرِ “محرك_ پاسخ” مطالعه كرد. دين دارای شبكه عصبی منسجم و در تحت مديريت اهداف است كه نسبت به محرك‌ها واكنش نشان مي‌دهد.[3] گزاره‌های دين را بايد در عرصه اهداف و اولويت‌های آن بررسی كرد. سيستم دين از سه خُرده سيستمِ نگرشی، قانونی و فرهنگی تشكيل شده است. اين خُرده سيستم‌ها، مسئوليت تقسيم كار و فعاليت‌ها را در سيستم اصلی به ‌عهده دارند. بخش استراتژيك هر سيستمی از سه مولفه: تعادل حياتی، ميدان‌های نيرو و برآيند بُرداری تشكيل می‌شود. تعادل حياتی، نقطه ثقلی است كه مجموعه سيستم خود را براساس آن متعادل مي‌كند و محيط درونی خود را ثبات می‌بخشد و بين نيروهای درونی و بيرونی موازنه برقرار می‌كند. ميدان نيرو، صافی كليّه ارتباطات در راستای تحقق اهداف است كه نيروهای سوق‌دهنده و بازدارنده را فعال می‌كند. برآيند ‌بُرداری، ابزار اندازه‌گيری نيروها و عوامل علّی و محرك‌های سيستم هستند. در اين تحليل، سطوح تعامل عوامل با يكديگر مشخص می‌شود. در سيستم دين نيز اين سه مؤلفه به ‌وضوح وجود دارند: تعادل حياتی در دين، طيف اهداف دين است كه نقطه ثقلِ فازي­ای است كه مجموعه گزاره‌های دين را منسجم و متعادل كرده و موازنه‌های لازم بين محرك‌ها و پاسخ‌ها را ايجاد می‌نمايد. ميدان‌های نيرو در دين، حداقل‌ها و حداكثرهايی است كه در موضوعات مختلف توسط دين تعيين شده است. اين حداقل و حداكثرها،‌ مرزها و حدودی هستند كه به ‌عنوان صافی جهت‌دهنده به كليّه ارتباطات ميان ‌گزاره‌ای در عرصه دين و صافی فعاليت‌ها در عرصه دين‌داری عمل می‌كنند. برآيند بُرداری در دين، گزاره‌هايی هستند كه سطوح و لايه‌ها و معادلاتِ كلی را بيان می‌كنند و رابطه بين آنها را تبيين می‌نمايند. اين گزاره‌ها توسط علمِ “‌قواعد فقه” و علمِ “اصول ‌فقه” به ‌تفصيل تعريف و توصيف شده‌اند. نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث براساس پارادایم شبکه‌ای، دست‌یابی به یک دستگاه علمی و نظام فکری منسجم در موضوعات مختلف و علوم مختلف، موجّه و ممکن است. علوم انسانی اسلامی، در پارادایم شبکه‌ای موجّه و ممکن است و پارادایم شبکه‌ای، نقطه شروع در تحول علوم انسانی است. (تصویر)