قطعاَ در مورد آینده موارد یقینی وجود ندارد. اما انسان میتواند در سرنوشت آینده تأثیرگذار باشد. در این میانه دانشی زاده میشود که سعی میکند با پیشبینی عوامل مؤثر در تغییرات آینده به صورتی دوگانه، هم مهار تغییرات را در دست گیرد و هم جامعه را برای این تغییرات آماده کند. آینده پژوهی فراتر از پیشبینی است و ادعای پیشگویی هم ندارد.
ضرورت آینده پژوهی در زمان معاصر چیست؟
امروزه تغییرات با نرخ سریع تری بوقوع می پیوندند. تغییرات فناوری و متعاقباً تغییر در دیگر جنبه های زندگی، افزایش روزافزون وابستگی متقابل کشورها و ملل، تمرکز زدایی جوامع و نهادهای موجود که به دلیل گسترش فناوری اطلاعات شتاب بیشتری یافته است، تمایل روزافزون به جهانی شدن به همراه حفظ ويژگی های ملی، قومی و فرهنگی و بسیاری عوامل دیگر، لزوم درک بهتر از “تغییرات” و ” آینده” را برای دولت ها، کسب و کارها، سازمان ها و مردم ایجاب می کند. می توان گفت اگر مردم در گذشته های دور به اندازه کافی فرصت داشتند تا زندگی خود را بر اساس عادتهایشان بنا کنند؛ و از این رو بسیار آسوده خاطر بودند؛ اما با پیشرفت علم و فناوری در سده های اخیر، ثبات تقریباَ یک پدیده نادر شده است.
سابقه آينده پژوهی از چه زمانی است؟
در کتاب «الفبای آیندهپژوهی» آمده است:
«…كتاب جمهوری افلاطون آغازگر سنت آرمان شهری (utopia) بود كه در گسترش مطالعات آينده نقش مهمی ايفا كرد. روندهای جهان باستان كه می توانستند به يك آينده پژوهی آگاهانه بينجامند با انحطاط امپراتوریهای بزرگ ايران و روم از بين رفتند. اما در اروپا طی سده های يازده و دوازده ميلادی نهضتی ظهور كرد كه در قرون ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ نيز آرام آرام شتاب يافت. نويسندگان زيادی با الهام از كتاب جمهوری افلاطون آرمان شهر خود را ترسيم می كردند. به عنوان مثال مور در سال ۱۵۱۶ م جزيرهای آرمانی كه تجسم يك جامعهی سعادتمند بود را به رشتهی تحرير در آورد. در طول اين سال ها تا اواسط قرن ۲۰م دانشمندان زيادی همچون ديدرو ودالامبر(Diderot & Dalabert)، جي.بي. بري (J.B,bury) و سپاستين مرسيه فرانسوی كمك شايانی به پيشرفت اين علم از طريق نگاشتن كتاب های فراوانی كردند.
دههی معروف ۱۹۶۰ دههی پيدايش سازمان های آينده پژوهی در گوشه و كنار جهان بود. دراين سال ها همزمان با پيدايش اين سازمان ها كتابهای مقدماتی خوبی در اين موضوع پديد آمد. همچون كتاب مدخلی بر هنر و علم شناخت و شكل دهی به جهان فردا كه كتابی كلاسيك است و هنوز هم در دسترس بوده و آن را رئيس انجمن علمی آينده پژوهی آقای ادواردكورنيش ويرايش كرده است. اين كتاب با همكاری گستردهی اعضاء و كاركنان انجمن جهانی آينده پژوهی نوشته شده و شكل تكامل يافته” پروژهی گسترده فهرست منابع برای قرن سوم امريكا” است. سال ۱۹۶۷ شاهد اولين كنفرانس جهانی آينده پژوهی بود كه در اسلو برگزار شد. اين اجلاس و شركت كنندگان آن به عنوان منبعی برای تعريف كتاب” بشريت در سال ۲۰۰۰” مورد استفاده قرار گرفت. اين كتاب توسط دو تن از اعضای اصلی اجلاس يعنی روبرت يونگ ( مؤسس آينده پژوهی وين) و جان گالتون (رئيس فدارسيون جهانی آينده پژوهی بعد از برت ران دی جوونل) نوشته شد. پس از اين سال ها در دهه ۹۰ افرادی همچون ريك اسلاتر (بنيانگذار مركز آينده پژوهی استراليا) و رولف كربيج (نويسنده كتاب آينده پژوهی و سياست) نقش عمده ای در مطالعات آينده پژوهی ايفا كردند. در همين سال ها يكی از نويسندگان به نام” ضياءالدين سردار” نظرات و انتقادات مبسوطی را نسبت به گسترش آينده پژوهی در مقالهی با نام” استعمار آينده” بيان داشت. در پايان اين سال ها و آغاز قرن بيست و يك بايد از نويسندگانی مانند يونجی ماسودا (استاد ژاپنی علوم اطلاعات) و پاول كندی (استاد تاريخ و نويسنده كتاب آمادگی برای قرن بيست و يك) نام برد.
نخستين فعاليت های آينده پژوهانه در ايران به اوايل دهه هفتاد در دانشگاه اميركبير باز می گردد. در شرايط فعلی تا حدود زيادی از مهجوريت آينده پژوهی در ايران كاسته شده و مراكز متعدد پژوهشی و دانشگاهی، نظير انديشكده صنعت و فناوری (آصف)، مركز آينده پژوهی علوم و فناوری دفاعی، مركز تحقيقات سياست علمی كشور و مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزی، مستقيم يا غير مستقيم در اين زمينه فعاليت های زيادی را در دست اقدام دارند. حتی بعد از چند دهه غفلت، به تازگی آموزش آينده پژوهی به عنوان يك رشته دانشگاهی نيز در كشور ما آغاز شده است. اما بايد پذيرفت كه اين دانش به دليل عدم آشنايی و مساعدت مسؤولان كشور و فقدان زيرساخت های فكری و فرهنگی مورد نياز هنوز به شكلی شايسته نهادينه نشده است و بر خلاف كشورهای توسعه يافته، در بالاترين مرتبه ممكن برای سياست گذاران ارشد مقبول نگرديده است.»
روش آینده پژوهی چیست؟