سرچشمة توجّه ذهن به طبقهبندي، مشاهدة اشياء مشابه (از جهت جنس يا نوع يا عوارض و آثار) است. اشياء يا مفاهيم مشابه در كنار هم قرار ميگيرند و از مقايسه آنها، مفهومي كلي انتزاع ميشود. (مانند مشاهده برگ چنار و برگ گيلاس و برگ انجير و … كه با مقايسة آنها مفهوم كلّي «برگ» انتزاع ميشود.) سپس اين مفاهيم كلّي با يكديگر مقايسه ميشوند و مفهوم كليتري انتزاع ميشود. (مانند مقايسة مفاهيم: برگ، ساقه، ميوه و … كه از بررسي آنها مفهوم «گياه» انتزاع ميشود.) و به همين ترتيب به سوي كليتر شدن پيش ميرود تا به كليترين مفاهيم كه مفهوم «وجود» است ميرسد.
نياز به طبقهبندي:
آنچه در عصر فعلي مورد نياز و توجه آگاهانه يا ناخودآگاه عموم مردم دنيا است، دستيابي به يك طرح و برنامه (يك سيستم و نظام) در امور مختلف حياتي است. نظام فكري و جهانبيني- نظام شهرنشيني- نظام اقتصادي- نظام پزشكي- نظام خانوادگي- نظام آموزشي- نظام توليدي- نظام مصرفي- نظام ارتباطاتي- نظام امنيتي- و … ؛ به عبارت ديگر اطلاعات مجزا از يكديگر و نه در قالب پيكرة يك سيستم، مخاطبين خود را از دست داده و مثمر ثمر نيز نميباشد و جز خستگي براي مخاطب ارمغاني ندارد. بنابراين براي مديريت صحيح اطلاعات، ضرورت طراحي يك «سيستم طبقهبندي اطلاعات» احساس ميشود.
تعريف طبقهبندي (Classification): طبقهبندي عبارت است از: «كنار هم قرار دادن اشياء (واقعي) يا مفاهيم (ذهني) بر اساس تشابه و تمايز با يكديگر و تعيين جايگاه و موقعيت آنها نسبت به يكديگر». طبقهبندي يا ردهبندي، تعيين سلسله مراتب است و با مفهوم «عدل» (وضع كل شيء في موضعه) ارتباط دارد.
تعريف رده يا طبقه (class): به دسته يا گروههاي متمايز از يكديگر كه داراي ويژگيهاي مشترك هستند اطلاق ميشود. به هر عنوان موضوعي كه مجموعهاي از زيرعنوانها (دانشها) را با مشخصات مشترك در بر گرفته باشد رده يا طبقه ميگويند.
اصول طبقهبندي كردن:
براي يك طبقهبندي مطلوب و مناسب بايد اصول زير مراعات شوند :
۱- موضوع طبقهبندي مشخص شود (آيا ميخواهيم تمام دانش بشري را طبقهبندي كنيم يا فقط مثلاً اطلاعات مربوط به بدن را؟)
۲- كلية موضوعات مهم و موجود كه ميخواهيم طبقهبندي كنيم فهرست شوند. (جامعيت)
۳- مواردي كه در موضوع كلّي طبقهبندي نيستند در فهرست داخل نباشند. (مانعيت)
۴- عناصر موجود در فهرست، با يكديگر مقايسه شوند و تشابهات و تمايزات آنها استخراج شود. (تشابه در جنس يا نوع يا عوارض و آثار)
۵- دستهبنديهاي بهدست آمده بر اساس يكي از دو ملاك زير، رتبهبندي شوند:
أ- ميزان اثرگذاري و اهميّت نسبت به هدفي كه به خاطر آن طبقهبندي ميكنيم.
ب- نوع ارتباط با يكديگر (ارتباط عام و خاص؛ ارتباط كلّي و جزئي؛ ارتباط كلّ و جزء)
انواع طبقهبندي:
ما با دو نوع از طبقهبندي مواجه هستيم. گاه محقق در صدد آن است كه مجموعة علوم بشري را در يك ساختار منطقي قرار دهد و با رعايت اصل عام و خاص بودن، علوم را به صورت زيرمجموعهاي دستهبندي كند؛ و گاه محقق در مقام يك كتابدار در صدد آن است كه مجموعة كتابها و اسنادي كه از دانش بشري در دست اوست به نحوي طبقهبندي كند تا در پاسخگويي به مراجعهكنندگان بتواند در كمترين زمان و با صرف كمترين هزينه سند مورد نظر را بازيابي كند.
بنابراين واضح است كه هدف فيلسوف و كتابدار در طبقهبندي علوم متفاوت است كه در ادامه مطلب، هر كدام از اين دو حالت را به طور مجزا مورد بررسي قرار ميدهيم.
۱. طبقهبندي علوم يا ساختار علوم
هدف از اين طبقهبندي:
۱. تمركز در ارتباطات مكاني، زماني، فكري، كاربردي، و …
۲. ارائة تصوير بيروني (جامع و كلينگر) براي تشخيص روابط و پيوندهاي ميان واحدهاي آن مجموعه.
۳. تفكيك موضوعات.
طرحهاي طبقهبندي علوم:
أ- طبقهبندي اوپانيشادها (Upanishads):
به اعتقاد كومار پيش از آن كه ردهبندي در يونان باستان آغاز شود، در اوپانيشادها (كتاب مقدس هندوان) كه در برگيرندة رسالههاي فلسفي، عرفاني و ديني است، تقسيمبندي موضوعي يا ردهبندي وجود داشته و همة علوم در اين مجموعه (به زبان امروزي) به چهار بخش تقسيم شدهاند:
۱. دارمد (حقوق، الاهيات، اخلاق و جامعهشناسي)
۲. آرته (تاريخ، علوم سياسي، اقتصاد و علوم كاربردي)
۳. كاما (ادبيات، هنرهاي زيبا و علوم خاص)
۴. موكشا (فلسفه و تجربه معنوي)
ب- طبقهبندي افلاطون (Plato):
از دانشمندان يوناني، افلاطون (از ۳۴۷ – ۴۲۷ پ م) كه به ديالكتيك اهميت بيشتري ميداد، علوم مقدماتي را شامل چهار علم به شرح زير ميداند:
۱. حساب
۲. هندسه
۳. نجوم
۴. موسيقي
ج- طبقهبندي ارسطو (Aristotle):
ارسطو (از ۳۲۱ يا ۳۲۲ – ۳۸۴ پ م) با ديد گستردهتري دانش بشري را به ترتيب زير ردهبندي ميكند:
۱. نظري (الاهيات، ما بعد الطبيعى، رياضيات و فيزيك)