این شاخصه، از لوازم و نتایج نظریه ایشان در هویّت «ولایت» و سپس هویّت «انسان کامل» است چرا که حاکمیت را اِعمال ولایت می‌دانند و «ولایت» را از شؤون انسان کامل. [3] در هویت «ولایت» آورده‌اند: «ولایت یعنی بین بنده و خدا هیچ حجابی نباشد.» و سپس آورده‌اند: «در عالم تشریع، “ولایت” اختصاص به کسانی دارد که از مراحل شرک خفّی عبور کرده و از همه حجاب‌های نفسانی گذشته و اراده خود را فانی در اراده خدا کرده و به عبودیّت محض رسیده‌اند.» در تبیین هویّت «انسان کامل» نیز آورده‌اند: «انسان کامل کسی است که به مقام ولایت رسیده است و هیچ حجابی میان او و پروردگار نیست، ادراک و اراده او فانی در علم و قدرت خداوند است و چیزی جز علم خدا و رضای الهی در او تجلی نمی‌کند.» شاخصِ «عبور از جزئیت و پیوستن به کلیّت» شاخص تحقق «ولایت» است، مرحوم علامه قدس‌سره مطلب را این‌گونه تبیین کرده‌اند: «علم به اشياء برای افراد از دو راه ممكن است پيدا شود: اوّل: از راه ذهن، مثلا از راه حواس یا از آموزش و تجربه یا از تفکر و اجتهاد و امثال اينها. اين علم، جزئی و محدود است زیرا معلومش محدود و جزئی است و چون معلوم آن جزئی است متغيّر است و دستخوش فنا و فساد خواهد بود. دوّم: از راه علم به علل و غايات اشياء حاصل شود؛ و اين از راه ذهن و مدارك حسّيّه نيست، بلكه علم كلّی و بسيط و حضوری است. اسباب كلّيّه و غايات عامه اشياء، غير محصور و غير محدود است زيرا كه هر سبب، سببی ديگر دارد؛ و آن سبب، سبب ثالثی؛ تا اينكه برسد به مبدأ المبادی و مسبّب الاسباب. اين علم را شخصی می­ تواند حائز گردد كه علمش به سرچشمه هستی متصل شده باشد. اين علم، كلّی و غير قابل تغيير و زوال است. و اختصاص به افرادی دارد كه علم به ذات مقدّس واجب الوجود و صفات جماليّه و حُجُب جلاليّه و كيفيّت عمل و مأموريّت ملائکه مقرّبين كه مدبِّرين عالم و مسخَّرين به تسخير اراده الهيّه برای أغراض كلّيّۀ عالم هستند، پيدا نموده باشند؛ و كيفيّت تقدير و نزول صور را از عالم معنی و فضای تجرّد و احاطه و بساطت ملكوتيّه، دريافته باشند. و بنابراين، سلسلۀ علل و معلولات، و اسباب و مسبّبات، و كيفيّت نزول امر خدا در حجاب­ ها و شبكه‌های عالم تقدير، برايشان روشن؛ و روابط موجودات اين عالم با يكديگر برای آنها معلوم است. علم آنها احاطه به امور جزئيّه دارد. در اينصورت از كلّيّات به جزئيّات، و از علل به معلولات، و از ملكوت اشياء به جنبه‌های مُلكی راه پيدا می­ كنند؛ و از بسائط به مركبّات پی مي­برند.از انسان و حالات او، از ملك و ملكوت او؛ يعنی از طبيعت و نفس و روح او خبر دارند. و همچنين از آنچه موجب رشد و ارتقاء اوست به عالم قدس و حرم إلهی و مقام طهارت مطلقه، مطّلع می ­باشند. همچنان كه از آنچه موجب كثافت و تيرگی نفس و رذالت و دنائت آنست، و از اسباب شقاوت و آنچه ايجاب سقوط او را به أظلَم العوالم می نمايد كه همان سطح بهيميّت است؛ اطّلاع و علم كلّی ثابت دارند. به تمام موجودات محدوده و متغيّره، از جنبۀ كلّيّت و ثَبات می ­نگرند؛ و تدريج زمان و تغيير موجودات زمانيّۀ متغيّره را در عالم ثبات مشاهده می ­كنند. كسی كه اين علم را حائز گردد، معنای قول خداوند تبارك و تعالی را خوب ادراك می­ كند كه در قرآن مجيد می ­فرمايد: «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَـبَ تِبْيَـنًا لِّكُلِّ شَيْءٍ» در اين صورت آدمی خوب می ­فهمد كه قرآن كتابی است كه علومش كلّی است؛ و با تغيير زمان و مكان و تجدّد حوادث، متغيّر نمی گردد و زوال نمی­­پذيرد، و باپيدايش مرام ­ها و مسلك­ ها و به وجود آمدن تمدّن های متنوّع ابداً تغيير نمی­ يابد. آن وقت با وجدان خود تصديق حقيقی می­ كند كه هيچ امری نيست الاّ آنكه در قرآن كريم از همان جنبۀ كلّيّت و ثبات به آن نظر شده است، و در تحت حكم و قانون عامّی بيان گرديده یا مقوّمات و اسباب و مبادی و غايات آن ذكر شده است. به اين درجه از فهم قرآن، افراد خاصّی پی می­ برند. و عجائب و اسرار و دقائق و احكام مترتّبۀ بر حوادث را افرادی درمي­يابند كه علم آنها از محسوسات گذشته، و به علوم كلّيّۀ حتميّۀ أبديّه رسيده باشند.» لبّ کلام این‌که: اگر فقیه فعل ‌وانفعالات جاری در کلان هستی را شهود کرد، فقط آن گاه می‌تواند مقصود و مقصد دین را به ‌گونه‌ای دریافت کند که اظهارنظرها و دخل و تصرفات او، کاشف از اراده خداوند باشد. مرحوم علامه قدس‌سره، براساس مستندات کلامی شیعه و براهین عرفان شیعی، وصول به این مرتبه را برای بشر نه فقط ممکن می‌‌دانند بلکه فلسفه دستگاه خلقت، نبوت و امامت را هم برای حرکت دادن نفوس به ‌سوی این جایگاه می‌دانند. ادله ولایت‌ فقیه از میان ادله ‌فقهی که بر مشروعیت حاکمیت و اِعمال ولایت (نه فقط مشروعیت قضاوت و مشروعیت اِفتاء) آورده‌اند ابتدا به سه دلیل که دیگر فقهاء نیز در مورد آنها بحث و تحلیل دارند و سپس به سه دلیل از میان ادله ابتکاری ایشان، اشاره می‌شود: