*تمرین یازدهم* خدایا تو سرنوشت زمین را به دست خودمان دادی که حال خودمان را تغییر دهیم ... که برخیزیم تا جهان در خور و خواب و خشم و شهوت فقط دست و پا نزند... که آن زن بی پناه کشمیری، آن مرد مستاصل نیجری، آن کودک مظلوم افغانی... آن مستضعف به ظاهر مرفه اروپایی و هزاران هزار انسانِ دردمندِ راه گم کرده، دست مهربان انسان کامل را بگیرند و نجات پیدا کنند، از این همه در به دری و فلاکت معنوی.. چرا که فطرت ها تشنه ی اویند و او محتاج قلیلی با وفا... اما منِ مدعیِ عشقِ امام هم فرقی نمیکنم با اویی که نمیشناسدش... دستم برسد جا پای همویی می گذارم که از امام هیچ نمی داند... تا کی؟.... تا مرگی که می آید و مرا با آه و افسوس از شغل و خانه و فرزند دلخواهم جدا کند؟... تا کی حکم خدا و رسولم بعد از این دلخواه هایمم باید باشد؟ تا او در لحظه لحظه زندگی ام جاری نباشد... تا نگاهش را ناظر جانم ندانم... تا حرفش نصب العین کارهایم نشود جهان همین است و همین... * یاد آسمان و میلیاردها سیاره اش افتادم... داشتم فکر میکردم چقدر دست به دست هم داده ایم تا جهانمان را آماده ظهور کنیم؟ ما هنووووز در خم اولین پیچ های انسانیت گیر کرده ایم... که هنوز جهانمان کدخدایی دارد که جز شهوت، خدایی ندارد... که زیر پای نظام سرمایه داری نفس انسانیت به شماره افتاده است...* کرونا که آمد بیشتر فهمیدم من مسئول سلامت روح و جسم همه مردم عالمم که اگر سیاره یِ من ، در وضعی نیست که قدر امام را بداند از کوتاهی من و ماهاست که دست روی دست گذاشتیم و به خانه و مال و فرزند خودمان چسبیدیم و خواستیم کلاه خودمان را باد نبرد... خدایا شرمنده ام که طنین هل من ناصر ینصرنیِ سوزناک امامم را پشت گوشم انداختم و غوطه خوردن در دریای مادیات وقتی برای کمک به امامم برایم نمیگذارد...من راه گم کرده ام مولا جان... من سرم گرم زمین است و آسمان فراموشم شده هرچند که هر روز لقلقه زبانم اهدنا الصراط المستقیم است ولی خودم می فهمم راهم را به راه او که تو را نمیشناسد نزدیک تر میکنم با این بی تفاوتی...عشقم فاطمه است و راهم؟؟؟؟ *عشقم اگر فاطمه است او در راه امامش جان داد...* باید 🌀تک تک کارهایم برای ظهور امامم باشد🌀 *کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نکنم حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست....* @hobbenamaz