*از امروز می دونم که...* حالا میدونم چرا به هر کدوم از آرزوهای دیرینه ام هم که میرسم فقط چند روز خوشحالم و دوباره آرزوی دیگه ای جاشو پر میکنه و باز هم من میمونم و عطشی که سیرآب نمیشه!!!... چون فطرتی روی من نصبه که خداخواهه که جز او همه سرابهایی هستند که فکر میکنم عطشم را فرو می نشانند.... حالا که فکرشو میکنم میبینم ما هی در هروله ایم و در رقابت بهترین خونه و ماشین و سفر و وسیله های مادی که بلکه آتش تشنگی درونمون کمی سیرآب بشه اما نگو که این تشنگی را فقط خودش می تواند فروبنشاند و لا غیر...حالا فهمیدم من او را میخواهم...اوی نامحدودِ کامل... @hobbenamaz