هدایت شده از کانال حسین دارابی
فقط نمیدونم چرا من اینطوری نیستم غذاهارو بدم بچه‌ها بخورن😂🤦‍♂ اصلا اگه بچه‌ها بخوان اینطوری سریع غذاهارو بردارن اگه یدونه نزنم پس کله شون، از هرکدومشون یه نصفه برمیدارم و بعدشم هی از تو بشقابشون تیکه تیکه برمیدارم چندروز پیش یه قیمه نذری بود من و حسنا میخواستیم باهم بخوریم، حسنا بصورت ناجوانمردانه‌ای همه گوشتاشو برداشت. من کظم غیظ کردم و چیزی نگفتم. بلند شد رفت از یخچال آب بیاره یه تیکه گوشت بزرگ مونده بود تو بشقابش در یک ضدحمله سریع برداشتم خوردم اومد نشست بخوره دید گوشت بزرگه نیست گفت بابااااا تو برداشتی؟ 😡 گفتم کی؟ من؟ همشو که تو برداشته بودی، ببین بشقاب من هیچی نداره گفت راستشو بگو تو چشام نگاه کن بگو تو برداشتی یا نه😂 والا قبلنا مامان باباها به بچه‌هاشون میگفتن تو چشمامون نگاه کن راستشو بگو الان برعکس شده تو چشماش نگاه کردم و نگفتم من برداشتم، دروغم نگفتم که برنداشتم ولی یه لبخند ریزی تو صورتم بود گفت ببین معلومه داری دروغ میگی. چشمات اینو میگه گفتم من که چیزی نگفتم خلاصه ده دقیقه داشتیم بحث میکردیم😁 گفتم میتونی درخواست VAR (ویدئو چک) بدی مامانشم چون ظلم حسنا به منو دیده بود در تصاحب همه گوشت‌ها، از من حمایت کرد، چون اون گوشت حق من بود، تو مشت من بود خلاصه ول نکرد رفتم تو اتاق دنبالم اومد گفت بابا راستشو بگو، از اونجایی که من هیچ جوره نمیتونم دروغ بگم، گفتم آره من برداشتم😩 خداروشکر ول کرد و رفت وگرنه تا همین الان و سالهای بعد ادامه داشت مثلا 40 سال بعد من در سن 80 سالگی وقتی در بستر مرگ افتادم و دارم وصیت‌هامو میگم، حسنا میومد بالاسرم میگفت بابا چهل سال قبل اون گوشت رو تو خوردی؟ راستشو بگو؟ داری میمیری 😂 اگه اونجا هم نمیگفتم سر پل صراط جلومو میگرفت🤦‍♂😄