حیف نون و رفیقش میرن از طلا فروشی دزدی دوستش با طلا ها فرار میکنه حیف نون صندلی میزاره تو مغازه میشینه بعد پلیس میاد دستگیرش میکنه ازش میپرسه چرا تو فرار نکردی میگه ما از اول توافق کردیم طلاها مال اون، مغازه مال من 😂😂 😂@de_bekhand😂