🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
میگفت امروز تو هیئت ، وسط ِروضه خونی ، یه دختر ِ سه ساله نشسته بود ؛ چون همه داشتن گریه میکردن ُ لطمه میزدن ؛ روضه خون ازش پرسید : از اینجا نمیترسی که ؟! گفت : نه عموم اینجا نشسته ، مجلس دوباره ریخت بهم !😭💔..