حالا که اسم عمو عباس اومد
بریم به روز عاشورا کنار نهر فرات
دقیقا همون لحظه ای که آقای ما امیدش نا امید شد .....💔
😔«میگن هرکس ناامیده ، رو سیاهه، خجالت زده است ، میره در خونه عمو عباس .....»😔
امان از ساعتی ک عمو عباس کنار نهر فرات با بدن بدون دست ، چشم تیر خورده ، مشک سوراخ ، از اسب افتاده 😭
شرمنده حسینشه 😔
شرمنده سکینه است
شرمنده زینبه
به ناگاه خانمی را میبینه بالای سرش ، میفهمه که خانم فاطمه زهراست، میگه خانم جان من شرمنده حسینتم .......😞
👈مادر صداش میزنع : پسرم شرمنده نباش فقط برادرت را صدا کن اما مثل همیشه آقای من نه ، این دفعه صداش کن برادر . حسینم دلش لک زده برای این کلمه از زبان تو ......🫂
حضرت تمام جونش را جمع میکنه صدا میزنع : اخاه.......😫
😩آقا امام حسین میاد به بالینش ، سرشو به دامن میگیره ، خون رو از جلو چشماش پاک میکنه .....
به حسینش میگه : برادر جان من تا زندم ، منو به خیمه نبر من شرم دارم .....😞😞
🖊|دلتنگ|♡
#محفل