بیچاره من که کرببلا را ندیده ام شاید هنوز نور خدا را ندیده ام آقا حریم کرببلا جای خوبهاست حتما بدم که صحن شما را ندیده ام شبهای جمعه مادرتان زائر شماست ای خاک بر سرم که، شما را ندیده ام در پیش چشم حضرت زهرا و مرتضی من شعرخوانی شعرا را ندیده ام آقا هنوز روبروی درگه حرم هم‌صحبتی شاه و گدا را ندیده ام با یک اشاره از پس پلک ابوالادب فرماندهی کل قوا را ندیده ام من ناله  می زنم نه به مانند خواهرت چون زخمهای زیر عبا را ندیده ام اشک من و تو نیست مساوی چرا، چرا؟ از روی نیزه من اسرا را ندیده ام این بغض من که میترکد داد می زند: بیچاره من که کرببلا را ندیده ام : حال ما را که نرفتیم نپرس دلِ ناقابلِ ما تنگ شدن را بلد است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،