در سحر چشم که گریان بشود خوبتر است سائلت پاره گریبان بشود خوبتر است روسیاهی که به همراهی خوبان برود بر در کهف نگهبان بشود خوبتر است ابر رحمت توئی و از همه من تشنه ترم تشنه گر خرج بیابان بشود خوبتر است اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت میزبان همدم مهمان بشود خوبتر است به طبیبان دگر نسخه ی ما را مسپار درد با دست تو درمان بشود خوبتر است تا درستم نکنی دست از این در نکشم این گدا دست به دامان بشود خوبتر است بعد هر معصیت از خوف به هم میریزم عبد اگر زود پیشمان بشود خوبتر است آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی آتش اینگونه گلستان بشود خوبتر است گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود ضامنم شاه خراسان بشود خوبتر است اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود فیض وقتی که دو چندان بشود خوبتر است دوست دارم دم افطار کمی تشنه شوم نوکـر شاه که عطشان بشود خوبتر است نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست ذکر العفو بشود خوبتر است : 💔 از فراق پیوسته دارم زمزمه ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام