😊 😊 | ⏳ 💠 بادگیر سفید ! 🔺 مسئول تعاون لشکر ویژه شهدا بودم، لشکری که اکثر عملیاتش در مناطق مختلف کردستان بود. پاسدار وظیفه ای داشتم از اهالی سبزوار که از شهید و جنازه می‌ترسید. 🔹 شب بادگیر سفید پوشیدم و به چادری که او خوابیده بود ‌رفتم و آرام در کنار او دراز ‌کشیدم، طفلی خواب سبک هم بود و هوشیار ‌خوابیده بود. یک مرتبه در آن تاریکی متوجه شد قدری جایش تنگ شده، خودش را تکان داد و زیر چشمی ‌اطرافش را نگاه کرد، بعد چشمش ‌افتاد به من و در آن نیمه شب چه بساطی راه ‌انداخت. ... جیغ، داد، فرار . . . !! (راوی: امدادگر) 🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید