❣
به یاد شهید ابومهدی(محمدرضا زاهدی) سردار سپاه قدس
خود این جملات اطلاعات مهمی را انتقال می داد. با وجود همه خستگیها اشتیاق مرا برانگیخت که ببینم این مجاهد فیسبیلالله و یارِ جانی روحالله و سیدعلی کیست که به رغم سن بالا و مشکلات طولانی قلبی، مدیریت میدانی نیروها را به عهده دارد. چون این پذیرش مدیریت با آن شرایط جسمی و سِنّی جز با «عهدی» که شخص در باور و اعتقاد خود به راه و هدف سیدعلی داشته باشد قابل توجیه نیست . این بود که فراتر از بحث پزشکی، خود مشتاق زیارت ایشان شدم. اما آن دوست ادامه سؤالات ذهنی مرا هم پاسخ داد . قبل از آنکه بپرسم چرا این موقع شب؟ چرا این دیدار برای فردا هماهنگ نشده؟ بیان کرد: «چون این فرمانده جدیداً از جبهه حلب برگشته است و یکی دوساعتی هم بیشتر فرصت حضور در دمشق را ندارد دوستان بهداری سپاه در سوریه مصلحت دیدهاند که شرایط قلبی ایشان در این فرصت کوتاه حضورشان در دمشق توسط اساتید ایرانی ارزیابی شود». اما هنوز هم معرفی نکرده بودند که با چه مقامی روبرو می شویم. تصور من این بود که احتمالاً یکی از فرماندهان رده سوم و چهارم سپاه باشد. چرا که دلیلی نداشت بیماری قلبی پیشرفته یک فرمانده ارشد را در سوریه مورد ارزیابی آنژیوگرافی و درمان قرار دهند ولی به هرحال اکنون دیگر موقعیت فرماندهی او برای من مهم نبود. خود دیدار آن شخص مهم بود حتی اگر در حد یک فرمانده گروهان باشد. از طرفی در آن چند روز متوجه شده بودم که دوستان بهداری سپاه سوریه برای تمام نیروها در هر سطح از خدمت که باشند سنگ تمام می گذارند؛ که خود دریافت این حس از عملکرد آنها نیز به ما انگیزه خدمت بالاتری می بخشید که صبورانهتر عمل کنیم.
به هرحال این مسیر طولانی طی شد و ما در یکی از خیابانهای عادی دمشق پیاده شدیم. ورودی منزلی هم که وارد آن شدیم کاملاً عادی بود. درب منزل و ورودی اتاقها باز بود؛ بدون هیچ نگهبان، گیت بازرسی و یا مونیتور واضحی. ورودی منزل، یک فضای دو ونیم در سه تا سه و نیم متر بود که فقط گنجایش پارک یک ماشین را داشت. با نردهای که آن را از خیابان جدا می کرد و کاملا هم باز بود. یعنی حیات خاصی در کار نبود . در انتهای این فضای محدود سرباز، دو سه پله پایینتر، دو درب از روبرو و کنار باز بود. بدون هیچ مونیتور و مأموری بر سر در آن. شرایط فوق العاده عادی بود. من بیهوا از درب روبرو وارد شدم چون تصور می کردم از این نقطه به بعد احتمالا با تعویض وسیله و یا با عبور از گیتهایی امنیتی، تازه باید برای دیدار فرمانده به سمت یک محیط نظامی خاص حرکت کنیم. اما همین که وارد اتاق شدیم با کمال تعجب و البته خوشوقتی زیاد با سردار سرافراز سپاه اسلام حاج ابومهدی(زاهدی) روبرو شدیم . شهید حسین اماناللهی و دو نفر دیگر نیز حضور داشتند که ممکن است اکنون آنها نیز جزو شهدا باشند. شرایط منزل بسیار عادی ولی تمیز و مرتب بود؛ بدون هیچ محافظ ، سلاح، و یا لباس فرمی؛ نه در بیرون و نه در داخل منزل.
✍دکتر محمود ابراهیمی
@defae_moghadas2
❣