🔴 با بچههای مکتب صادق (14)؛
✅ شهادت؛ رزقی که خدا نصیب پیسوده کرد
◀ موبایلش زنگ خورد و مأموریت جدیدی برای فردا به او ابلاغ شد.به من گفت: من خیلی خستهام، تو میتوانی جای من بروی؟ من هم قبول کردم. یکی دو ساعت بعد که به خانه رفت و استراحت کرد، به من زنگ زد و تشکر کرد و گفت: حالش بهتر است و خودش میرود.
ادامه مطلب:
http://www.defamoghaddas.ir/2621
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•