⭕️ مرگ سیاست در ایران؛ افسانه یا واقعیت؟
یادداشتی برای مسئله مشارکت و به بهانه انتخابات ۱۴۰۳
بخش دوم
محسن دنیوی
- نکته دوم اینکه میانگین مشارکت در جهان هم حدود همین 65 درصد است و به جز برخی کشورها که انتخابات اجباری و یا شبه اجباری دارند مانند بلژیک و برزیل و استرالیا و ترکیه و ...باقی کشورها وضعیت مشابهی دارند. آمریکا از 1990 تا الان انتخابات بالای 70 درصد نداشته است و فرانسه به سمت همین میانگین یعنی محدوده 65 تا 70 درصد در حال افول است!
آیا می شود نتیجه گرفت که 35 درصد در تمام کشورهای جهان مخالف و برانداز هستند؟
نکته جالب توجه این است که ایران با ثبت دو مشارکت حدود 80 درصد و 84 درصد، جزء رکوردداران میزان مشارکت است.
- نکته سوم اینکه کاهش مشارکت لزوماً به معنای کاهش وحدت ملی و سرمایه اجتماعی نیست. چون در سالی که رکورد 84 درصدی در سال 1388 زده شد، شدت تنش اجتماعی به حدی بود که کشور چندین ماه درگیری های داخلی را در خیابانها و حتی در خانه های مردم تجربه کرد.
یا برعکس آن در سالهای دهه 60 که ایران در حال جنگ با عراق بود، انتخابات با مشارکت 55 درصدی برگزار شد اما بیش از 85 تا 90 درصد مشارکت کنندگان به رییس جمهور منتخب رای دادند. یعنی میزان مشارکت بالا نبود اما مقبولیت رییس جمهور کاملا قابل احراز بود.
- نکته پایانی هم اینکه ایران حداقل 2500 تا 3000 سال تاریخ سلطنت و استبداد را تجربه کرده است و الان کمتر از نیم قرن است که این نحوه از مشارکت مردم در سیاست را از طریق برگزاری انتخابات تجربه می کند. حتما فراز و نشیبهایی خواهد داشت. ضمن اینکه در چهل و پنج سال گذشته، ما کشوری عادی نبوده ایم. انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی بلافاصله بعد از انقلاب، برای عادی نبودن شرایط ایران کافی بود اما با فاصله کوتاهی از پایان جنگ، تحریم و فشار اقتصادی و سیاسی و از همه بیشتر فشار رسانه ای هم شروع شد و همچنان ادامه دارد. چه روزی بوده که ایران تهدید نشده و دل نگران حوادث و دشمنی های داخلی و خارجی نبوده است؟
پس باید مسئله مشارکت در ایران را با همه این مولفه ها ارزیابی کرد. آن زمان شاید اعداد معنای دیگری داشته باشد و برعکس تلقی دوستان بشود گفت که این 50 درصد مشارکت پس از چند دهه تحریم و فشار اقتصادی سیاسی و رسانه ای و پس از حوادث آبان و دی 98 و درگیری های سال 1401 و تمام بحرانهایی که ایران در این چند سال تجربه کرده است، نه تنها نشانه مرگ سیاست نیست بلکه نشانه زنده بودن و نفس کشیدن اراده عمومی و عزم ملی و به تعبیر دیگر سیاست در ایران است.
نباید مشارکت 50 درصد ایرانیان با سرنوشتی که داشتهاند را با درصد مشارکت در ترکیه و آلمان و دانمارک مقایسه کرد. این 50 درصد شرکت کننده نشان دادند که با همه سختی ها و رنج ها و دل نگرانی ها و دلخوری ها، هنوز به آینده امیدوار هستند و همچنان قصد دارند حضوری موثر در سرنوشت کشور داشته باشند.
اگر نتوان مشارکت حدود 50 درصد مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم را اینطور دید و روایت کرد، حداقل می توان با اتکای به نکاتی که در بالا بیان شد با قطعیت گفت که ایده اکثریت قهرکرده و معترض و مخالف نظام با تکیه بر 50 درصدی که در انتخابات مشارکت نکردند، افسانه و دروغ است و تکرار زیاد و پرداختن به آن و نتیجه گیری های عجیب در عالم سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ بر اساس آن، مبتنی بر استدلال و منطق نیست و بیشتر یک رویکرد خاص سیاسی رسانه ای را نسبت به وضعیت کشور و آینده ایران نشان می دهد.
رویکردی که بر ایده سقوط و افول و انحطاط ایران اصرار دارد و حتی پیروزی نامزدی مانند دکتر پزشکیان که شخصیت متمایز و قابل تاملی در میان نامزدهای انتخابات و اهل سیاست دارند و در شرایطی که همگان بر بسته بودن فضا و معلوم بودن گزینه نظام تاکید داشتند، باعث نمی شود که این بخش از حامیان ایشان تغییر جهت و رویکرد داده و دست از ایده انسداد و انحطاط و افول ایران بردارند!
پایان
@degaresh1