* از ۹۸ شروع شد...
یادداشتی به بهانه ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران*
بخش دوم
محسن دنیوی
در اردیبهشت ماه 1403، سید ابراهیم رییسی به طرز مشکوکی به شهادت رسید و تاکنون علت حادثه سقوط بالگرد روشن نشده است. سرداران دیگری از جبهه مقاومت و از کشورهای ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن هم به شهادت رسیدند.
تا اینکه امروز 10 مرداد 1403، بزرگمرد مقاومت فلسطین و غزه، شهید اسماعیل هنیه در تهران و پس از مراسم تحلیف رییس جمهور جدید در فقدان شهید رییسی، ترور شد.
حالا چند سوال مهم وجود دارد:
- این خط روایت از تقابل نظامی میان ایران و جبهه مقاومت و در برابر آن، آمریکا و حامیانش، چقدر با واقعیت تطابق دارد؟
- اگر تطابق وجود دارد، اقدامات اخیر این دولتها در افزایش ترور شخصیتها، نشانه تدبیر و قدرت عملیاتی آنهاست و یا برداشت های دیگری از این رفتار آنها می توان داشت؟
- پاسخ ایران و جبهه مقاومت چگونه باید باشد؟
سه سوال بالا در امتداد هم هستند. یعنی اگر این به این خط روایت باور دارید، لازم است رویکرد دشمن را تحلیل کنید و بگویید که چه برداشتی از تصمیمات عجیب او دارید تا در نهایت بتوانید تجویز داشته باشد.
به طور مختصر پاسخ نگارنده این یادداشت به سوال دوم و سوم این است که تصمیمات اخیر، مصداق قدرت نمایی است، اما نه از سر احساس برتری و اطمینان از آینده تحولات منطقه و جهان به نفع آمریکا و اسراییل و همراهان آنها، بلکه نشانه ضعف و گرفتار شدن در بن بستی است که مقاومت برای آمریکا و اسراییل ایجاد کرده است و تلاش می کند تا دامنه جنگ را با تحریک کشورهای مقاومت به حدی بالا ببرد که دولتهای عربی منطقه و کشورهای قدرتمند اروپایی هم مجبور به حضور در این کارزار شوند. از سوی دیگر روسیه و چین هم به طور طبیعی در این باتلاق خواهند آمد و همه این بحرانی که در حال خلق کردن آن هستند، کورسوی امید آمریکا و اسراییل برای خروج از وضع موجود است. چون هر روز که از طوفان الاقاصی می گذرد و همچنان حماس و غزه پا بر جا هستند، اعتبار و اقتدار آمریکا و اسراییل در جهان کاهش خواهد یافت و باید هر طور شده این مسیر افول را متوقف کنند.
نکته آخر هم اینکه جبهه مقاومت باید علاوه بر عملیات های بزرگ با بازتاب رسانه ای مانند حمله به عین الاسد و حمله به نواتیم، برای افراد تصمیم گیر هزینه ایجاد کرد و مشخصا افراد ذی نفوذ را مورد حمله قرار داده تا سیاستمداران آمریکایی اسراییلی و همه حامیان آنها درک کنند که از این به بعد، آنها هم به طور شخصی و مستقیم باید هزینه تصمیمات و اقدامات شان را بپردازند. بعید است که آنها تا این حد مشتاق مرگ باشند...
پایان