#داستان_شب 💫
🌺ابراهیم ادهم به حج میرفت، ناگاه عربی شترسوار به وی رسید و گفت: ای شیخ! به کجا میروی؟
🌺فرمود: به زیارت خدا! با تعجّب عرض کرد: پیاده این راه دور و دراز را چطور خواهی رفت؟
🌺 فرمود: مرا مرکبها هست. عرب پرسید: کجاست؟ فرمود:
🌺 وقت نزول بلا بر مرکب صبر سوار میشوم و وقت نعمت بر مرکب شکر. در وقت نزول قضا بر مرکب رضا سوار میشوم؛ و هر وقت نفس من مرا بر چیزی ترغیب نماید من یقین میکنم بقیه عمرم خیلی کم مانده پس، از وی اعراض میکنم. عرب گفت: در این صورت تو سواره و من پیاده سیر میکنم.
📚رنگارنگ، ج 2، ص 152