🌼بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ...
#شـہـیـدانـہ...🥀🌾
من و مامان خیلی ذوق داشتیم باهاش حرف بزنیم و گوشی تلفن📞 دست دوتایمان بود.
در همین حین مامان شروع به صحبت با محمدرضا کرد.
یکسری حرفهایش برایم خیلی سنگین بود, خصوصا آن موقعی که مدت زیادی بود ندیده بودیم و توی خطر بود و حرفهایش بوی خاصی میداد.💔
بعد که صحبتش با مامان تمام شد,
دوباره با من صحبت کرد و گفت:
مامان و بابا را راضی کردی؟🤔
چون از من قول گرفته بود بعد از دو ماهی که برمیگردد مادر و پدر را راضی کنم که برایش به خواستگاری برویم و من هم شب🌙 قبل اعلام رضایت را گرفته بود.🍃
#نقلشدهاز_خواهرِ_بزرگوارِ_شهید🌷
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
#برگرفتهاز_کتابِابووصال📚
🌈✨|•
@dehghan_amiri20