🔰داستان جالب حضرت موسی و حضرت خضر ✴️سوره کهف ۱۱۰ آیه دارد و مکی است. در این سوره چند داستان زیبا، روایت می شود. یکی از اینها، داستان ملاقات حضرت موسی و خضر است که در آیات ۶۹- ۶۸ سوره کهف(و چند آیه بعد از آن) روایت می شود. 📜 خداى سبحان به حضرت موسى(ع) وحى كرد كه در سرزمين مجمع البحرین، بنده اى دارد كه عالِم است و رحمت الهی شامل حال او شده و علم لَدُنی دارد. (منظور حضرت خضر بود). حضرت موسى (ع) تصميم گرفت كه آن عالِم را ببيند، و چيزى از علوم او را فرا گيرد. حضرت موسی(ع) پس از تحمل مشقت های فراوان و طی مسافت زیاد، او را پیدا کرد. حضرت موسى(ع) خود را معرفی کرد و از او درخواست کرد، از علمی كه پروردگار به او عطا کرده به او نیز تعليم دهد. حضرت خضر گفت: تو نمى توانى با من باشى و من و كارهايم را تحمل نمايى، چون حقيقت و معناى كارهايم را نمى دانى. حضرت موسى(ع) قول داد كه « ان شاء الله» هر چه ديد صبر كند و در هيچ امرى نافرمانيش نكند. حضرت خضر قبول کرد و گفت پس هیچ سوالی نمی پرسی و اگر صلاح بود خودم توضیح می دهم. وبه راه افتادند... این داستان ادامه دارد ... ✔️نکته : حضرت موسی(ع) در زمان صحبت در مورد آینده «انشاء الله» می گوید. ✔️رشد علمى بدون صبر، ميسّر نيست. ‌