بسم الله الرحمن الرحیم
📙ادامه داستان حضرات موسی و خضر (ع)
🎥 قاری: استاد حامد شاکرنژاد
🚢 اما آن كشتى كه ديدى سوراخش كردم مال عده اى مسكين بود كه با آن در دريا كار مى كردند و هزينه زندگى خود را به دست مى آوردند و چون پادشاهى از آن سوى دريا كشتيها را غصب مى كرد و براى خود مى گرفت، من آن را سوراخ كردم تا وقتى او به کشتی مى رسد آن را معيوب ببيند و از گرفتنش صرفنظر كند.🥊🤴
و اما آن پسر كه كشتم خودش كافر و پدر و مادرش مؤمن بودند، اگر او زنده مى ماند با كفر و طغيان خود پدر و مادر را هم منحرف مى كرد، رحمت خدا شامل حال آن دو بود، و به همين جهت به من دستور داد تا او را بكشم، تا خدا به جاى او به آن دو، فرزند بهترى دهد، فرزندى صالحتر و به خويشان خود مهربانتر و بدين جهت او را كشتم. 🗡👿
و اما ديوارى كه ساختم، آن ديوار مال دو فرزند يتيم👬
از اهل اين شهر بود.
و در زير آن گنجى نهفته بود، متعلق به آن دو بود، و رحمت خدا شامل حال آن دو شد، مرا امر فرمود تا ديوار را بسازم به طورى كه تا دوران بلوغ آن دو گنج محفوظ باشد تا آن را استخراج كنند.💰💴💰
و من همه این کارها را خودسرانه انجام ندادم. این است راز و علت آنچه که تو نتوانستی، در مورد آن شکیبایی بخرج بدهی.
انتهای داستان
آیه 82 سوره مبارکه کهف
🆔
@dehkadehquran
🌐
dehkadehquran.ir